مشکل که رود داغت هرگز ز دل چاکم
تا لاله مگر روزی سر بر زند از خاکم
هر روز بخون ریزم آیی و رقیب از پی
زان واقعه خوشحالم، زین واسطه غمناکم
ای ترک شکار افگن، شمشیر مکش بر من
یا آنکه پس از کشتن بر بند بفتراکم
این دیده که من دارم، آلوده بخون اولی
زان رو که نمی دانی قدر نظر پاکم
تا چند هلالی را در آتش غم سوزی؟
من آدمیم، یا رب، یا خود خس و خاشاکم؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنج خود سخن میگوید و اشاره دارد که این درد هرگز از دل او پاک نخواهد شد. او منتظر روزی است که مانند لالهای از خاک برآید. هر روز برای او پر از خون و غم است و از این واقعه علیرغم غمناکیاش خوشحال است. شاعر به عشق خود اشاره میکند و میخواهد که معشوقش از او تیراندازی نکند، یا اگر قصد کشتن او را دارد، او را به بند نکشد. او همچنین نسبت به ارزش نگاه و احساساتش تأکید میکند و خود را در آتش غم میسوزاند و در پایان به خود و جایگاهش در دنیا شک دارد.
هوش مصنوعی: وقتی که غم و مشکل از دل بیرون برود، هیچگاه اثر آن از دل من محو نخواهد شد. مگر اینکه روزی گلی به نام لاله از خاک من سر بر آورد.
هوش مصنوعی: هر روز که به یاد تو میافتم، خوشحالم از اینکه رقیبم به این موضوع حسادت میکند، اما در عین حال، این احساس، من را غمگین کرده است.
هوش مصنوعی: ای ترک، تو که به دنبال شکار هستی، بر من شمشیر نکش؛ یا اگر میخواهی مرا بکشی، پس از کشتن من، مرا به بند بکش.
هوش مصنوعی: چشمی که من دارم، به خاطر ناآگاهی تو از ارزش نگاه پاکم، به خونِ کسی که قبلاً به او ظلم شده، آلوده است.
هوش مصنوعی: چقدر باید در آتش غم بسوزم؟ آیا من انسانم یا تنها موجودی بیارزش و بینقشی هستم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.