گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
هلالی جغتایی

نه رفیقی، که بود در پی غمخواری دل

نه طبیبی، که کند چاره بیماری دل

دل بیمار مرا، هر که گرفتار تو خواست

یارب، آزاد نگردد ز گرفتاری دل!

طاقت زاری دل نیست دگر، بهر خدا

گوش کن گفت مرا، گوش مکن زاری دل

چند خوانی دگران را بشراب و بکباب؟

حال خون خوردن من بین و جگر خواری دل

جان بکوی تو شد و ناله کنان باز آمد

که در آن کوی نگنجید ز بسیاری دل

دل براه غمت افتاد، خدا را، مددی

که درین راه ثوابست مددگاری دل

در وفای تو چنانم، که اگر خاک شوم

آید از تربت من بوی وفاداری دل

بر دل زار هلالی نکند غیر جفا

آه! تا چند توان کرد جفاگاری دل؟

 
 
 
امیرخسرو دهلوی

رسته بودم مه من چندگه از زاری دل

از نمکدان تو شد تازه جگر خواری دل

تو همی آیی و صد غارت جان از هر سو

در چنین فتنه کجا صبر کند یاری دل؟

هر کسی با دل آزاد ازین شهر گذشت

[...]

جامی

دوستان چند کنم ناله ز بیماری دل

کس گرفتار مبادا به گرفتاری دل

ای که بر زاری دل می کنی انکار بیا

گوش بر سینه من نه بشنو زاری دل

کوی تو منزل دلهاست کسی چون گذرد

[...]

کلیم

خم زلفی است دگر دام گرفتاری دل

که درو موی نگنجیده ز بسیاری دل

راهزن را نبود باک ز فریاد جرس

ترک یغما نکند غمزه ات از زاری دل

دید چون بیکسی ما دل آهن شد نرم

[...]

صائب تبریزی

مکش ای سلسله مورو به هم از زاری دل

که شب زلف بود زنده زبیداری دل

بند و زنجیر مرا کیست که از هم گسلد

من که آزاد نگشتم ز گرفتاری دل

تیغ خورشید ز خاکستر شب نورانی است

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
جویای تبریزی

کو زبانی که دهم شرح گرفتاری دل

مگر از طرز نگاهم شنوی زاری دل

نقد فرصت که به غمخواری دل خرج کنی

صرف کن خانه خراب از پی غمخواری دل

گر نه بیماری چشمان تو ساریست چرا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه