گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
هلالی جغتایی

از آن چه سود که نوروز شد جهان افروز؟

که بی تو روز و شب ما برابرست امروز

اگر بقصد دلم سوی تیغ دست بری

بپای خویشتن آید، چو مرغ دست آموز

دلم بذوق شکر خنده تو پر خون شد

کجاست غمزه خونریز و ناوک دلدوز؟

بدفع لشکر غم، صد سپه برانگیزم

ولی چه سود؟ که بختم نمی شود پیروز

بگریه گفتمش: ای مه، بعاشقان می ساز

بخنده گفت: هلالی، بداغ ما می سوز