برخیز طبیبا، که دل آزرده ام امروز
بگذار مرا، کز غم او مرده ام امروز
چون برگ خزان چهره من زرد شد از غم
کو آن گل سیراب؟ که پژمرده ام امروز
چون گوشه دامان من از خون شده رنگین
هر گوشه که دامان خود افشرده ام امروز
امروز مرا چون فلک آورد بافغان
من نیز فغان را بفلک برده ام امروز
ای قبله مقصود، ز من روی مگردان
کز هر دو جهان رو بتو آورده ام امروز
بگذار، هلالی، که بصد درد بنالم
کز جور فلک تیر جفا خورده ام امروز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و عذاب درونی خود سخن میگوید و از طبیب میخواهد که به کمک او بیاید. او احساس غم و پژمردگی میکند و چهرهاش به زردی برگهای خزان درآمده است. همچنین به رنگین شدن گوشههای دامانش از خون اشاره میکند و از ناله و فریادهای خود در این روز غمانگیز میگوید. شاعر از محبوب خود میخواهد که از او رو نگرداند، زیرا او تمام وجودش را برای او وقف کرده است. در نهایت، او به درد و رنجی که از ظلم روزگار متحمل شده اشاره میکند و به شدت از آن رنج میبرد.
هوش مصنوعی: برخیز ای پزشک، زیرا که دل من امروز به شدت ناراحت و آسیبدیده است. بگذار به حال خود بمانم؛ چون به خاطر غم او امروز جانم را از دست دادهام.
هوش مصنوعی: چهرهام همانند برگهای پاییزی زرد شده است و از غم و اندوه خستهام. جگرم میخواهد آن گل زیبا را که بارانش سیراب کرده، ولی امروز حال خوبی ندارم و پژمردهام.
هوش مصنوعی: وقتی که لبه دامنم به خاطر خون رنگین شده، هر جایی که دامن خود را امروز کشیدهام.
هوش مصنوعی: امروز به طرز عجیبی از درد و رنجی که دارم، مثل آسمان ناله میکنم و این نالههایم را هم به آسمان میرسانم.
هوش مصنوعی: ای محبوب معشوق من، از من روی برنگردان، زیرا که امروز از هر دو دنیا به سوی تو آمدهام.
هوش مصنوعی: بگذار که من با دل aching خود از دردهایم بگویم، چرا که امروز به خاطر بیرحمیهای دنیا، به شدت آسیب دیدهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.