بهر درد دل ما از تو دوایی نرسید
سعی بسیار نمودیم، بجایی نرسید
ما اسیران بتو هرگز ننمودیم وفا
که همان لحظه بما از تو جفایی نرسید
قامتم چنگ شد و لطف تو ننواخت مرا
بی نوایی ز تو هرگز بنوایی نرسید
با چنین قامت و بالا نرسیدی بکسی
کز تو بر سینه او تیر بلایی نرسید
دیده، گو: آن بده گلشن امید مرا
کز گل این چمنم بوی وفایی نرسید
حالتی نیست در آنکس، که بجان و دل او
فتنه جلوگر عشوه نمایی نرسید
گر هلالی بوصالت نرسد نیست عجب
هیچ گه منصب شاهی بگدایی نرسید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید
وز سر کوی توام باد صبایی نرسید
چاک شد پیرهن عمر به صد نومیدی
دست امید به دامان قبایی نرسید
در بیابان طلب بخت پریشان کردم
[...]
دردمندی ز تو هرگز به دوایی نرسید
بی نوایی ز تو هرگز به نوایی نرسید
صرف کردم به وفای تو همه عمر و به من
در همه عمر ز تو بوی وفایی نرسید
بود امّید که این کار به جایی برسد
[...]
چه عجب گر ز بهاران به نوایی نرسید
فیض خار سر دیوار به پایی نرسید
هرچه از دست دهی بهتر ازان می بخشند
مسی از دست ندادم که طلایی نرسید
قیمت گوهر شهوار گرفت اشک کباب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.