اگر سودای عشق اینست، من دیوانه خواهم شد
چه جای آشنا؟ کز خویش هم بیگانه خواهم شد
دمیدی یک فسون وز دست بردی صبر و هوش من
خدا را، ترک افسون کن، که من افسانه خواهم شد
غم عشق ترا، چون گنج، در دل کرده ام پنهان
باین گنج نهانی ساکن ویرانه خواهم شد
شبی، کز روی آتشناک، مجلس را برافروزی
تو شمع جمع خواهی گشت و من پروانه خواهم شد
مرا کنج صلاح و خرقه تقوی نمی زیبد
گریبان چاک و رسوا جانب می خانه خواهم شد
بدور آن لب میگون، مجو پیمان زهد از من
سر پیمان ندارم، بر سر پیمانه خواهم شد
هلالی، من نه آن رندم که از مستی شوم بیخود
اگر بیخود شوم، زان نرگس مستانه خواهم شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دیوانگی ناشی از آن سخن میگوید. او به این نکته اشاره میکند که اگر عاشق شود، از آشنایان خود بیگانه خواهد شد و در این حالت، حتی صبر و هوش خود را نیز از دست میدهد. او عشق را چون گنجی باارزش در دل خود پنهان کرده و در صورت بروز احساسات، به آرامش و ویرانی خواهد رسید. شاعر همچنین به استفاده از لبان معشوق و تمایل به زندگی آزاد و بیپروایی اشاره میکند و تأکید میکند که نمیخواهد بر سر پیمان زهد بماند و به جای آن به سمت عشق و مستی میرود. در نهایت، او خود را به عنوان یک رند معرفی میکند که نمیتواند از مستی ناشی از عشق بیخبر بماند.
هوش مصنوعی: اگر عشق این گونه باشد، من به جنون خواهم افتاد، چه جای این که آشنا باشم؟ زیرا حتی از خودم هم بیگانه خواهم شد.
هوش مصنوعی: تو چنان جادویی وزندگیام نفوذ کردی که صبر و عقل و آرامشام را از من گرفتی. ای کاش این جادو را کنار بگذاری، زیرا با این وضعیت من به افسانه تبدیل خواهم شد.
هوش مصنوعی: غم و اندوه عشق تو را مانند گنجی باارزش در دل خود پنهان کردهام و به خاطر این گنج نهانی، در تنهایی و ویرانی زندگی خواهم کرد.
هوش مصنوعی: یک شب، با زیبایی و جذابیت خاصی که داری، فضای مجلس را روشن خواهی کرد و من به دور تو مانند پروانهای که دور شمع میچرخد، خواهیم گشت.
هوش مصنوعی: من در دل تنگی و سختی، با لباس تقوی و صلاح نمیتوانم زندگی کنم؛ به همین دلیل، تصمیم دارم که لباس چاک خورده و رسوا را بر تن کنم و به سوی میخانه بروم.
هوش مصنوعی: به دور آن لب زیبا نچرخ، از من انتظار زهد و پارسایی نداشته باش. من هیچ عهدی ندارم و فقط در کنار جام عشق خواهم ماند.
هوش مصنوعی: من آن فردی نیستم که از سر مستی به خود بیفتیم، اگر هم دچار بیخودی شوم، به خاطر جذابیت و زیبایی آن نرگس عاشقپیشه است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خواهم شد
ز رسوایی، اگر چه در جهان افسانه خواهم شد
رسید آن آدمی رو باز و آمد در نظر، دانم
به پای دیگران امروز من در خانه خواهم شد
ز بس زیباست لاف عشق بازی خود پرستان را
[...]
ملول از زهد خویشم ساکن میخانه خواهم شد
حریف ساغر و هم مشرب پیمانه خواهم شد
اگر بیند مرا طفلی به این آشفتگی داند
که از عشق پری رخسارهای دیوانه خواهم شد
شدم چون رشتهٔای از ضعف و دارم شادمانیها
[...]
دلش دادم که با او همدم و هم خانه خواهم شد
بمن او شمع خواهد گشت و من پروانه خواهم شد
ندانستم که چون دل برد از من چون پری پنهان
نهان خواهد شد و من از غمش دیوانه خواهم شد
به این حسن و به این عشق ای صنم چون لیلی و مجنون
[...]
بزلفش در کشاکش با صبا و شانه خواهم شد
در این زنجیر از این کشمکش دیوانه خواهم شد
گل است و شمع و جانانه من و پروانه و بلبل
براه عشق امشب همپر پروانه خواهم شد
من دیوانه را ناصح دهد پند و عجب دارم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.