باغ عیش من بجای گل همه خار آورد
آری، این نخلی که من دارم، همین بار آورد
کوه از سیل سرشکم در صدا آید، بلی
گریه من سنگ را در ناله زار آورد
عالمی در گریه است از ناله جانسوز من
نوحه ای کز درد خیزد گریه بسیار آورد
گر دل آزرده را جز داغ او مرهم نهم
بر دل آن مرهم شود داغی که آزار آورد
هر که ابروی تو دید و مایل محراب شد
زود باشد کز خجالت رو بدیوار آورد
تا ز خورشید جمالت گرم شد بازار حسن
هر دم این دیوانه را سودا ببازار آورد
پای بر فرق هلالی نه، که بهر مقدمت
هر زمان صد گوهر از چشم گهر بار آورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان درد و غم عاطفی شاعر میپردازد. شاعر از ناکامیها و چالشهای زندگی خود میگوید و تشبیهاتی استفاده میکند که نشاندهندهی احساسات عمیق اوست. باغی که جای گل، فقط خار به بار آورده، نماد ناکامی اوست. او گریه و اشک را به کوهی از احساسات بدل میکند که سبب زاری سنگها میشود. دردی که از نالهاش برمیخیزد، بر عالم اثر میگذارد و هر کسی که زیبایی معشوق را ببیند، دچار شرم و عاطفی شدید میشود. شاعر به تأثیر جاذبه چهره معشوق بر احساساتش اشاره میکند و در نهایت، رویای خود را در اشکهایش و زیباییهای عشق میبیند.
هوش مصنوعی: باغ شادی من به جای گلها، فقط خارهایی به همراه دارد. بله، این درختی که من دارم، فقط همین بار را به همراه آورده است.
هوش مصنوعی: کوه از شدت اشک من به صدا درآمد و میتوان گفت که گریهام میتواند سنگ را نیز به زاری وادارد.
هوش مصنوعی: عالمی به خاطر نالههای دردناک من در حال گریه است. نوحهای از دل اندوه من برمیخیزد که باعث میشود اشکهای زیادی بریزد.
هوش مصنوعی: اگر دل کسی به جز ناراحتی ناشی از عشقش هیچ درمانی نداشته باشد، آن درمانی که به او داده میشود خود موجب درد و رنج میگردد.
هوش مصنوعی: هر کسی که ابروی تو را ببیند و به سمت محراب جذب شود، به زودی از شرم و خجالت رویش را به دیوار خواهد برد.
هوش مصنوعی: هر زمان که زیباییهای تو، مانند خورشید، درخشانتر میشود و دنیای عشق و محبت رونق میگیرد، این دیوانه عاشق را هم به سوی بازار عشق و زیبایی میکشاند.
هوش مصنوعی: به نرمی و احترام برای تو قدم بردار، زیرا به خاطر تو همیشه زیباترین و باارزشترین چیزها از چشمانم جاری میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چیست آنگوهرکه ارکان دست خمّار آورد
گوهری کان گوهر مردم پدیدار آورد
لطف آب و رنگ آتش دارد و تاثیر او
آب سوی جان و آتش سوی رخسار آورد
گر بهدی مه بگذرد بر مجلس آزادگان
[...]
روی زیبا چون تماشا را به گلزار آورد
شاخ گل را شرم بادا گر گلی بار آورد
گر صبا از زلف او بویی به سوی چین برد
مشک را در نافۀ آهو به ز نهار آورد
کار، بوی زلف او دارد که هنگام صبوح
[...]
هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آورد
تا کدامین باد بویی زان جفا کار آورد
رفت آن شوخ و دل خون گشته را با خود ببرد
عاقبت روزی همان خونش گرفتار آورد
دوستان، من کی هوس دارم به نالیدن، ولی
[...]
عشق بیعلت ترنج دوستی بار آورد
گر به علت عشق ورزی رنج و تیمار آورد
چیست پیش پاکبازان کام دل جستن؟ غرض
وین غرض در دوستی نقصان بسیار آورد
در میان مهربانان مهر دار و گو مباش
[...]
قاصدی کو تا به جان پیغام دلدار آورد
یا هوایی کز نسیم طره یار آورد
آن کس از دنیا و عقبی باشد آزادی چو ما
دردمندی را که عشق یار در کار آورد
گر اناالحقهای ما را بشنود منصور مست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.