بخش ۱۴
هر حقیقت که برگشود جمال
باشدش پایه را ز نقص وکمال
آن کمال از وجود او باشد
تابع و فرع بود او باشد
نیست شرحی کمال را حاجت
چون حیات است و دانش و قدرت
لیک هر عین درقبول وجود
متفاوت بود به چشم شهود
مختلف در قبول هستی شد
وین تفاوت علوّ و پستی شد
هر چه قابل بود، به وجه اتم
باید اکمل بودکمالش هم
باعث و منشأ تفاوت و فرق
هست روشن چو آفتاب از شرق
منشأش بر تو گر چه پنهان است
غلبات وجوب و امکان است
هرکجا غالب است حکم وجوب
شد قبولش وجوب را مرغوب
غالب آنجا که حکم امکان است
نقص در هستیش فراوان است
با خرد کن درآنچه گفتم شور
چون نمودی درین حقیقت غور
بر رخت واشود در اسرار
کشف گردد حقایق بسیار
بر تو ناگفته ها شود روشن
چون خلیل آذرت شود گلشن
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...