هر حقیقت که برگشود جمال
باشدش پایه را ز نقص وکمال
آن کمال از وجود او باشد
تابع و فرع بود او باشد
نیست شرحی کمال را حاجت
چون حیات است و دانش و قدرت
لیک هر عین درقبول وجود
متفاوت بود به چشم شهود
مختلف در قبول هستی شد
وین تفاوت علوّ و پستی شد
هر چه قابل بود، به وجه اتم
باید اکمل بودکمالش هم
باعث و منشأ تفاوت و فرق
هست روشن چو آفتاب از شرق
منشأش بر تو گرچه پنهان است
غلبات وجوب و امکان است
هرکجا غالب است حکم وجوب
شد قبولش وجوب را مرغوب
غالب آنجا که حکم امکان است
نقص در هستیش فراوان است
با خرد کن درآنچه گفتم شور
چون نمودی درین حقیقت غور
بر رخت واشود در اسرار
کشف گردد حقایق بسیار
بر تو ناگفته ها شود روشن
چون خلیل آذرت شود گلشن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.