آشفته چو من نبود، سنبل به گلستانها
شوریده سرم دارند، این طرّه پریشانها
شرح غم دل گوید، پروانه به خاموشی
بلبل به چمن سنجد، این پرده به دستانها
شور لب محبوبان، افزود ز عشق من
حق نمکی دارد، داغم به نمکدانها
لیلیکدهٔ دل را، گر راه نکردی گم
بیهوده نمیگشتی، مجنون به بیابانها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوبه خود از غم و آشفتهحالی سخن میگوید. شاعر به تصویر کشیدن حال و روز خود، به سنبلهایی در گلستانها اشاره میکند که مانند او آشفته نیستند. او احساسات خود را به طرز عمیقتری بیان میکند و نشان میدهد چگونه پروانه و بلبل هم در خاموشی و در پی عشق، درد دل خود را بیان میکنند. همچنین اشاره میکند که عشق او، با داغی شبیه به نمک، باعث افزایش شور و شوق در دل محبوبان شده و اگر لیلی به قلب او راه نمییابد، مجنون بیهوده در بیابانها سرگردان نمیشود. در کل، این اشعار بیانگر عواطف عمیق و جستجوی عشق و معشوق است.
هوش مصنوعی: هیچکس به اندازه من آشفته و پریشان نیست. گلابیها در باغها، موهایم را به هم ریختهاند و به حالتی دیوانهوار در آمدهاند.
هوش مصنوعی: پروانه در سکوتش از درد دلش صحبت میکند و بلبل در باغ به سنجد اشاره میکند، این پرده (مقنعه) در دستان این دو زیبایی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: شور و حال لبهای محبوبان، عشق من را شدت بخشیده و این عشق به مانند نمک، زخمهایم را بیشتر میکند.
هوش مصنوعی: اگر به قلب و احساساتت توجه نمیکردی و در پی یافتن راهی برای رسیدن به عشق نمیرفتی، مجنون بیهوده در بیابانها سرگردان نمیشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای در دل مشتاقان از عشق تو بستانها
وز حجت بیچونی در صنع تو برهانها
در ذات لطیف تو حیران شده فکرتها
بر علم قدیم تو پیدا شده پنهانها
در بحر کمال تو ناقص شده کاملها
[...]
مشتاق تو در کویت از شوق تو سرگردان
از خلق جدا گشته خرسند بخلقانها
از سوز جگر چشمی چون حلقه گوهرها
وز آتش دل آهی چون رشته مرجانها.
وقتی دل سودایی میرفت به بستانها
بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحانها
گه نعره زدی بلبل گه جامه دریدی گل
با یاد تو افتادم از یاد برفت آنها
ای مهر تو در دلها وی مهر تو بر لبها
[...]
ای کرده به عشق تو دل پرورش جانها
گردون چو رخت ماهی نادیده به دورانها
آن را که چو تو سروی در خانه بود دایم
از بیخبری باشد رفتن سوی بستانها
آن را که گل رویش زردی ز غمت گیرد
[...]
از پیرهنت بویی آمد به گلستانها
کردند پر از نکهت گلها همه دامانها
با رشته همه چاکی شد دوخته وین طرفه
کز رشته زلف تست این چاک گریبانها
تا خوان جمالت را آراست به سبزی خط
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.