حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۶۷ نه یاد مصر و نه پروای کاروان دارم عبیر پیرهن، آن خاک آستان دارم چو شمع، تا شده ام روشناس محفل او تبی چو آتش سوزان در استخوان دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به بیتوجهیاش نسبت به یاد مصر و مسافران اشاره میکند و تنها به عشق و محبت معشوقش اهمیت میدهد. او خود را به شمعی تشبیه میکند که در محفل محبوب روشنی میبخشد و در وجودش عشق، مانند آتش، شعلهور است.
هوش مصنوعی: نه به یاد مصر هستم و نه به فکر کاروان. تنها چیزی که برای من باقی مانده، عطر پیراهنی است که از آستان معشوق بر جا مانده است.
هوش مصنوعی: به مانند شمعی که در جمع او روشن است، به شدت عاشق و درخشانی دارم؛ همچون شعلهای سوزان که در وجودم وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر چو قوس قزح جمله تن، دهان دارم
وگر چو چشمهٔ خورشید صد زبان دارم
وگر، چو جان سخنپیشه معانی بین
فراز کنگرهٔ عرش آشیان دارم
وگر، چو طوطی فردوس و طوبی فلکم
[...]
جهان فضل و کرم نجم دین که در خاطر
زعکس نظم تو صد باغ و بوستان دارم
جهانیانرا چون صبح روشنست ز من
که مهر خدمت تو در صمیم جان دارم
از آن چو شمع مرا بر سر آمدست زبان
[...]
ز داغ و درد تو بر جان و دل نشان دارم
خیال روی تو در چشم در فشان دارم
تو آب دیدهٔ پیدا بهل، که پوشیده
ز سوز مهر تو آتش در استخوان دارم
بپرس ز ابرو و مژگان خویش قصهٔ من
[...]
بهفته ئی که جدا گشته ام ز خدمت تو
مپرس کز غم تو حال بر چه سان دارم
منم که بر رخ چون شنبلید دور از تو
ز نرگس آب بقم روز و شب روان دارم
چگونه درد خود از مردمان نهان دارم
که از شکستگی رنگ ترجمان دارم
نمانده است مرا در بساط جز آهی
هزار دشمن و یک تیر در کمان دارم
سراب را ز جگر تشنگان بادیه نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.