زد نقش سخن سکهٔ جاوید به نامم
از صفحهٔ دلها نشود محو، کلامم
نوری ست عیان، در نظر حرف شناسان
هر مردمک نقطه ی خورشید، غلامم
نظاره کن امروز، گلستان ارم را
در جلوه گه خامهٔ طاووس خرامم
هر لفظ حزین خانهٔ صد شاهد معنی ست
لیلی کده ها جلوه دهد طرف خیامم
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
زد نقش سخن سکهٔ جاوید به نامم
از صفحهٔ دلها نشود محو، کلامم
نوری ست عیان، در نظر حرف شناسان
هر مردمک نقطه ی خورشید، غلامم
نظاره کن امروز، گلستان ارم را
در جلوه گه خامهٔ طاووس خرامم
هر لفظ حزین خانهٔ صد شاهد معنی ست
لیلی کده ها جلوه دهد طرف خیامم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی کلمات و قدرت اثرگذاری آنها اشاره میکند. او میگوید که سخنانش همواره در دلها باقی میماند و هیچگاه محو نمیشود. همچنین، به نورانی بودن حرفهایش و تاثیر آن بر دیگران اشاره میکند. شاعر از زیباییهای عالم و گلستان ارم صحبت میکند و آنها را به طاووس و رنگ و زیباییهای کلامش نسبت میدهد. در نهایت، او بیان میکند که هر کلمهاش عمق و معنا دارد و میتواند به شکلهای مختلف جلوهگر شود.
هوش مصنوعی: سخنان من مانند سکهای با ارزشی جاویدان است که هرگز از دلها پاک نخواهد شد و همیشه در خاطرها باقی میماند.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر از وجود نوری مشخص صحبت میکند که برای اهل فهم و دانش واضح و روشن است. او تأکید میکند که هر مردمکی (چشم) مانند نقطهای از خورشید است و به نوعی به خود را به عنوان کسی که در خدمت این نور است، معرفی میکند. در واقع، شاعر خود را متعلق به این نور و حقیقت بزرگ میداند.
هوش مصنوعی: امروز، زیباییهای گلستان ارم را ببین که در ذهن خلاق و هنرمندانه من شکوهمند و دلرباست.
هوش مصنوعی: هر کلمه غمگین، به خانهای پر از معانی زیبا و متعدد تبدیل میشود، مانند اینکه لیلی در مجالس و میخانهها جلوهگری کند و زیباییهایش را به نمایش بگذارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
المنّة لِلّه که برآمد همه کامم
وان آهوی پدرام درافتاد به دامم
ای بخت! بیا بر من و بر خویش نظر کن
تا خود تو کدامی و من امروز کدامم؟
اقبال قرینم شد و محبوب رفیقم
[...]
امروز که خاکِ درِ دیر است مقامم
گر باده به یادت نخورم، باد حرامم
در گوش قدح نام تو میگفت صراحی
زان روز هوادار می و همدم جامم
تا دانهٔ خالت نبود مرغ دلم را
[...]
تلخ است زبان در دهن از تلخی کامم
زنهار که پرهیز کن از طرز کلامم
تا بر سر من سایه مرغی نگذارد
خورشید، نظر دوخته بر گوشه بامم
تاری ز سر زلف توام بیش ندادند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.