گنجور

 
حزین لاهیجی

مکن کاری که حرفی از زبان من برون آید

شراری از لب آتش فشان من برون آید

زبان آتشین خواهد گزید، از شرمساری ها

به دعوی، شمع اگر با استخوان من برون آید

کلامش خون و بویش درد و رنگش لاله گون باشد

گلی کز وادی اشک روان من برون آید

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode