بس که چون صبح زند دم ز صفا سینه ما
صورت کین، همه مهر است در آیینه ما
دو حریصیم که تا محشرمان سیری نیست
ما ز مهر تو، دل سخت تو ازکینهٔ ما
می نهد شیر محبت به فراغت پهلو
نیستانی شده از تیر جفا، سینه ما
پرده از کار ریا، عشق نگیرد ز کرم
مصلحت هاست درین خرقهٔ پشمینهٔ ما
داد بر باد، تف عشق تو خاکستر دل
همچنان شعله زند خاطرت ازکینه ما
به هوای گل رخسار تو در رقص بود
شعلهٔ عشق در آتشکدهٔ سینهٔ ما
ذره آسا به هوای تو، سراپا مهریم
در دل رشک، گره چون نشودکینه ما؟
بندهٔ جام شرابیم حزین ، زانکه برد
لوث آلودگی، از خرقه پشمینه ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اختران پرتو مشکوة دل انور ما
دل ما مظهر کل کل همگی مظهر ما
نه همین اهل زمین را همه باب اللهیم
نه فلک در دورانند بدور سرما
بر ما پیر خرد طفل دبیرستانست
[...]
ریخت زین واقعه بال و پر سلطان هما
شاهد غیب نما
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.