نگاه گرم آتشپاره ای برد اختیار من
بود در پنجه ی برق تجلّی، مشت خار من
شکوه بحر را در قطره گنجایی نمی باشد
نمی دانم چه سان گنجیده جانان در کنار من
جگرهای جراحت دیده را شور قیامت شد
سر زلفی به ناز افشانده گویی گلعذار من
به از جرم محبت نیست جرمی عشقبازان را
به خونم دست و تیغی سرخ کن، زیبا نگار من
به هر دل جلوه ای مستانه دارد سرو ناز تو
به هر سو یک جهان دیوانه داری، نوبهار من
نگاهت در کمین دارد کدامین زار خونین دل؟
کمان ناز را زه کرده ای، عاشق شکار من
حزین از روشنی با صبح محشر می زدی پهلو
اگر می بود زلفش را، غم شب های تار من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.