چشم خودم چو اشک ز مژگان فروچکم
خون خودم ز خنجر عریان فروچکم
آن اخگر گداخته ام کز شکوه دل
خارا به هم فشارم و آسان فروچکم
آن رشح رحمتم که ز فیض عمیم خویش
آیم برون ز چاه و به زندان فروچکم
آن سوز دیده ام که به جلباب پیرهن
از مصر رخت بسته به کنعان فروچکم
افتاده پنبه از سر مینای مستیم
باید به جام باده گساران فروچکم
دارد به خون من طمعی خاک تیره دل
از جویبار تیغ درخشان ، فروچکم
گر قطره ام به کام جگر تشنگان حزین
امّا به مایه داری طوفان فروچکم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اشک کبابم، از دل سوزان فروچکم
خون دلم، ز دیدهٔ گریان فروچکم
تا گوهرم طراز کلاه و کمر شود
از ابر تیغ بر سر میدان فروچکم
آن اشک حسرتم که ز صبرم گذشته کار
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.