می شود دل چو گل از عیش پریشان چه کنم؟
غنچه سان گر نکشم سر به گریبان چه کنم؟
داده جمعیت دلهای اسیران بر باد
نکنم شکوه از آن زلف پریشان چه کنم؟
دل به آن چشم فسون ساز که چشمش مرساد
من گرفتم ندهم، با صف مژگان چه کنم؟
طعنه بر بی دل و دینان مزن ای زاهد شهر
دل و دین می برد آن نرگس فتان چه کنم؟
سر و سامان بود ارزانی ناقص خردان
من که دیوانهٔ عشقم سر و سامان چه کنم؟
چند گویی که به دل مهر بتان پنهان دار
بوی یوسف رود از مصر به کنعان چه کنم؟
من نه آنم که به دنبال دل از جا بروم
می کشد سوی خود آن سرو خرامان چه کنم؟
می زنم خویش به آن شعلهٔ بی باک حزین
بیش ازین نیست مرا طاقت هجران چه کنم؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در چمن بی قدت ای سرو خرامان چکنم!؟
بی تماشای خطت سبزه و ریحان چکنم؟
در قیامت من اگر با تو برندم به بهشت
چون تو همراه منی حوری و غلمان چکنم؟
چون پریشان کنی از شانه سر زلف دراز
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.