اشک کبابم، از دل سوزان فروچکم
خون دلم، ز دیدهٔ گریان فروچکم
تا گوهرم طراز کلاه و کمر شود
از ابر تیغ بر سر میدان فروچکم
آن اشک حسرتم که ز صبرم گذشته کار
از دل برآیم و به گریبان فروچکم
سیر نزولیم، به هوس می زند صلا
از ابر دل به دامن مژگان فروچکم
نتوان گذاشت تشنه لبان را در انتظار
از بحر خیزم و به بیابان فروچکم
رنگین کرشمه ام ز نگاه ستمگران
مرهم بهای زخم شهیدان فروچکم
تا آبیاری گل و ریحان کنم حزین
چون نغمهٔ تر، از لب مرغان فروچکم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چشم خودم چو اشک ز مژگان فروچکم
خون خودم ز خنجر عریان فروچکم
آن اخگر گداخته ام کز شکوه دل
خارا به هم فشارم و آسان فروچکم
آن رشح رحمتم که ز فیض عمیم خویش
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.