تا سرمه کشد چشم ملامتگر ما را
غیرت سرپا زد کف خاکستر ما را
خوش دردسری می کشم از درد، ندانم
بالین ز دَمِ تیغ که باشد، سر ما را؟
این خامه که چون شمع ز آتش نفسان است
رشک پر پروانه کند، دفتر ما را
بی منّت زلفی، رَوَد از خویش حواسم
حاجت به سیاهی نبود لشکر ما را
شوری که حزین ، در دل از آن پسته دهان است
آرد به سخن، کلک زبان آور ما را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.