چون مهرهٔ ششدر، شده رفتار ز یادم
از چار جهت بسته فلک راه گشادم
آب گهرم ساخته باگرد یتیمی
جنس هنرم، در همه بازار کسادم
ممنون نبود شمع من از دست حمایت
یاران وفا پیشه سپردند به بادم
سر رشته ی تدبیر من از دست برون است
باشد چو نفس در کف دل، بست و گشادم
اقبال بلندم، علم افراشت چو خورشید
روزی که به دنبال تو چون سایه فتادم
دارم به دل از لالهرخسار تو داغی
دور از تو نشسته ست به جا، نقش مرادم
نامم به زبان فلک سفله گران است
چون حرف وفا از دهن دهر فتادم
خوشتر چه ازین غم که دلم را غم عشق است؟
شادی چه ازین به که به اندوه تو شادم؟
سازد چو دم صبح حزین زنده جهان را
از دل چو برآید نفس پاک نژادم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و تضادهای درونی شاعر میپردازد. او از یادآوری مهره ششدر و مشکلاتی که در زندگیاش با آنها مواجه است، سخن میگوید. شاعر با تأکید بر تنهایی و یتیمیاش، به مشکلاتی که بر سر راهش وجود دارد اشاره میکند. نقش یاران و حمایت آنها نیز در زندگیاش مورد توجه قرار میگیرد، اما او احساس میکند که سررشته تدبیرش از دستش رفته است. او در عین حال از عشق و شور و اشتیاق نسبت به معشوقش سخن میگوید و این عشق را برغم درد و رنجهایش، خوشایند مییابد. در نهایت، او به تأثیر مثبت عشق و احساساتش بر زندگیاش اشاره میکند و میگوید که غم عشق را بهتر از شادمانی بیمعنی میداند.
هوش مصنوعی: عواطف و رفتارم مانند مهرهای در بازی شش در است که از همه سو تحت تأثیر قرار گرفته و افقهای جدیدی برایم گشوده شده است.
هوش مصنوعی: من از آبِ گوهر ساخته شدهام و با این حال به خاطر یتیمیام، هنرم در همه جا مورد توجه و فروش قرار گرفتهاست.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه یاران وفادار از من حمایت کردند، اما شمع من هیچ قدردانی از آنها نکرد و در نهایت در مسیر نابودی قرار گرفتم.
هوش مصنوعی: تدبیر و برنامهریزی من از دستم خارج شده است، بهگونهای که نفس من در کنترل دل است و میتوانم آن را باز و بسته کنم.
هوش مصنوعی: من به قدری بلندپرواز و با اراده هستم که مانند خورشید میدرخشم و وقتی به دنبال تو هستم، مانند سایهام که دنبال خورشید حرکت میکند.
هوش مصنوعی: از دل من آتش عشق تو زبانه میکشد و در دوری تو، یاد تو همچون نقشی گرانبها در ذهنم باقی مانده است.
هوش مصنوعی: نام من در آسمان به عنوان کسی پایینمرتبه شناخته شده است، چرا که حرفهای وفاداری از زبان زمانه دور شده است.
هوش مصنوعی: چه چیزی از این غم زیباتر است که دل من به خاطر عشق میسوزد؟ و چه شادیای بهتر از این است که در اندوه تو به خوشحالی برسم؟
هوش مصنوعی: زمانی که صبح فرا میرسد، دل دلتنگیها به اوج خود میرسد و زندگی در جهان دوباره آغاز میشود، چون وقتی نفس پاک من از دل برمیخیزد، همه چیز به حیات تازهای میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا مادرتان گفت که من بچه بزادم
از بهر شما من به نگهداشت فتادم
قفلی به در باغ شما بر بنهادم
درهای شما هفته به هفته نگشادم
دردا و دریغا که دل از دست بدادم
واندر غم و اندیشه و تیمار فتادم
آبی که مرا نزد بزرگان جهان بود
خوش خوش همه بر باد غم عشق تو دادم
با وصل تو نابوده هنوزم سر و کاری
[...]
باز از چمن غیب برآورد صبا دم
ساقی منشین خیز و بده جام دمادم
در جام صفاهاست که بیجام جهانتاب
کی صبح برآرد ز سر صدق و صفا دم
من می خورم و جرعه بدین دخمه فشانم
[...]
بیقدر نخواهم شد اگر خاک نهادم
خارم منگر ذره خورشید نژادم
از هستیم ار نیست نشان، نام بجا هست
در نزد شب و روز جهان نقش زیادم
جنس من و بازار رواج این چه خیالست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.