گران افتاده لنگر، کوه درد سینه فرسا را
خدا صبری دهد دلهای از جا رفتهٔ ما را
به مجنون تنگ شد دشت جنون، از شور سودایم
به هم پیچد سر شوریده ام، دامان صحرا را
تب گرمی چو شمع داغ آتش طلعتی دارم
پر پروانه سازد نبض من، دست مسیحا را
به کنعان، چشم پاکی در سراغ خویشتن دارد
نمی ماند به کف پیراهن یوسف، زلیخا را
دلم را بی قراری در بغل، آرام می گردد
گران لنگر کند تمکین من، موج سبکپا را
به این شوخی نسوزد هیچکس را اختر طالع
که بختم نیل چشم زخم شد، زلف شب آسا را
عبث ناصح مرا دست تسلّی می نهد بر دل
نیندازد کف از بی طاقتی، شوریده دریا را
حزین ، از خامه ات خیزد، سروش وادی ایمن
تجلی طور می سازد، نی آتش نواها را!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حس عمیق عذاب و درد دل شاعر است. او از خداوند میخواهد که صبر و آرامش به دلهای آشفتهاش ببخشد و تصویر احساساتی چون جنون، اشتیاق و بیقراری را به زیبایی توصیف میکند. شاعر در پی یافتن آرامش در دنیایی پر از درد و عذاب است و به عدمتوانایی دیگران در درک عواطفش اشاره میکند. همچنین، او به کشمکشهای درونی خود و تلاش برای رسیدن به کمال و حقیقت اشاره میکند. در نهایت، شعری پر از پند و حکمت است که از عمق احساسات و اندیشههای شاعر سر چشمه میگیرد.
هوش مصنوعی: لنگر سنگین شده و دردهای زیادی در دلها وجود دارد، امیدواریم خدا به دلهای پریشان ما صبوری عطا کند.
هوش مصنوعی: مجنون در دشت جنون احساس خستگی میکند و از شدت شور و شوقی که نسبت به عشق دارد، ذهنش به هم میریزد و نمیتواند آرامش پیدا کند. او به قدری درگیر این احساسات است که تأثیر آن بر محیط پیرامونش نیز محسوس است.
هوش مصنوعی: تب و تابی دارم که مانند شمعی داغ در شعله است، جلوهی زیبای تو چنان مرا مجذوب کرده که نبض من را به جنبش درمیآورد، گویی دست مسیحا را لمس کردهام.
هوش مصنوعی: در سرزمین کنعان، کسی که دل پاک و با صداقت دارد، به یاد خود امیدوار است و به خاطر عشقش به یوسف، نمیتواند به چیزهایی که در دست زلیخا مانده است، چنگ بزند.
هوش مصنوعی: دل من در آغوش بیقراری آرام میگیرد و سنگینی عواطفم باعث میشود که در برابر این تنشها تسلیم شوم و امواج سبک و بیبر نامرئی به حرکت درآیند.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر بیان میکند که هیچکس نباید به این شوخی دچار سوختن یا ناراحتی شود. او احساس میکند که بختش تحت تأثیر نگرانکنندهای قرار گرفته و در کنار آن، زلفهای زیبایی دارد که به شب شبیه است. به طور کلی، شاعر از ناامیدی و تأثیرات منفی بخت بر زندگیاش صحبت میکند.
هوش مصنوعی: ناصح بیهوده تلاش میکند تا با دلداری دادن به من، آرامشم کند، اما نمیداند که ناتوانی و بیقراریام همچون طوفان دریا، عمیق و شدید است و به راحتی قابل کنترل نیست.
هوش مصنوعی: از قلم تو سرودهایی پر از پیام و الهام جاری میشود، که مانند صدای سروش در سرزمین امن جلوهگری میکند و نی تنهایی را پر از نغمههای آتشین میسازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زر افشانید بر پیلان جرسهای مدارا را
برآرید آن فریدون فر درفش چرخ بالا را
زمین از سنبل و سوسن شده پر عنبر سارا
ز گلنار و گل و خیری شده یاقوت گون خارا
زهی از امر و نهی تو نظامی دین دنیا را
خهی ! از حل و عقد تو قوامی مجد علیا را
ثبات هضم تو داده سکون میدان عغبر را
نظام تو کرده روان ایوان خضرا را
کف تو شاه راهی در سخا بسیار و اندک را
[...]
ایا نور رخ موسی مکن اعمی صفورا را
چنین عشقی نهادستی به نورش چشم بینا را
منم ای برق رام تو برای صید و دام تو
گهی بر رکن بام تو گهی بگرفته صحرا را
چه داند دام بیچاره فریب مرغ آواره
[...]
ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا
به وصل خود دوایی کن دل دیوانه ما را
علاج درد مشتاقان طبیب عام نشناسد
مگر لیلی کند درمان غم مجنون شیدا را
گرت پروای غمگینان نخواهد بود و مسکینان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.