به صد جان غمزه ات مفت خریدار است می دانم
که اندک التفاتی از تو بسیار است می دانم
بحل کردم اگر خون من از بیگانگی ریزی
که پاس آشنایی بر تو دشوار است می دانم
نمی دانم زیان و سود سودای محبّت را
دل من ساده و آن غمزه پرکار است می دانم
سر پرسیدن کس نیست پنداری خیالش را
دلم در سینه عمری شدکه بیمار است می دانم
علاج پیچ و تابی کز غم افزاید رگ جان را
چو کاکل گرد سرگردیدن یار است می دانم
دلی در سینه پروردم به صد خون جگر عمری
نمی دانم چه شد آن طره، طرار است می دانم
نمی نالم حزین از دست آن بیدادگر جایی
که از پهلوی دل، عاشق در آزار است می دانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.