برخیز سوی عالم بالا برون رویم
از خود به یاد آن قد رعنا برون رویم
مطرب رهی بسنج که از جا برون رویم
تا دست دل گرفته ز دنیا برون روبم
این خاکمال، قطرهٔ ما را سزا نبود
ما را که گفته بود ز دریا برون رویم؟
شهری تمام طالب سودای یوسفند
ما هم بیا به عزم تماشا برون رویم
در پرده بیش ازاین نتوان جام می زدن
ساغر زنان ز میکده، رسوا برون رویم
یوسف به وصل زال جهان تن نمی دهد
دامن کشان ز چنگ زلیخا برون رویم
در رقص شوق، خردهٔ جان از پی نثار
بر کف نهیم و چون شرر از جا برون رویم
عاشق به شهر بند خرد چون بود؟ بیا
دیوانه وار روی به صحرا برون رویم
اوراق رنگ و بوی به باد فنا دهیم
از زیر منّت چمن آرا برون رویم
مستانه جلوه های جنون راه می زند
از قید عقل ، سرخوش و شیدا برون رویم
شبنم صفت به ذیل وفایی زنیم چنگ
زمبن خاکدان به همّت والا برون رویم
ما را به رنگ غنچه دل از گلستان گرفت
چون لاله سینه چاک به صحرا برون رویم
این می حزین ، افاضهٔ مینای جامی است
بر کف گرفته جام مصفّا برون رویم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به دعوت به سمت عالم بالا و رهایی از قید و بندهای دنیوی اشاره دارد. شاعر به یاد زیبایی و عشق قدیمی میاندیشد و از مطرب میخواهد که همزمان با رهایی از این دنیا، دلهای گرفتهاش را آزاد کند. او بیانگر این است که زندگی زمینی و دلمشغولیهای آن شایسته انسان نیست و همه در پی جستجوی زیبایی و عشق واقعی هستند. شاعر تأکید میکند که عشق و شوق میتواند انسان را از قید عقل و افکار محدود آزاد کند و به سوی دنیای زیباتر و روحانی برساند. او همچنین از می و میکده به عنوان نمادهای خوشی و شادی یاد میکند و بر این اساس میخواهد تا از دنیا و همه قیدهای آن رها شود و به صحرای عشق و دیوانگی برود.
هوش مصنوعی: بیدار شو و به دنیای مهیج و روحانی برو، از خودت جدا شو و به یاد آن محبوب خوشاندام و دلفریب بیرون برو.
هوش مصنوعی: خواننده، پیش از آن که به جایی بروم، خوب بررسی کن، تا بتوانم با دل آرام، از دنیا و دغدغههایش فاصله بگیرم و آنچه در دل دارم را به دست آورم.
هوش مصنوعی: این خاکمال، یعنی کسی که به خاک زمین میساید، شایسته نیست که به ما توجه کند. ما که از دریا و عظمت آن به دنیا آمدهایم، نباید در این وضعیت قرار بگیریم.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که در شهری همه به دنبال زیبایی و جذابیت یوسف (نماد زیبایی و عشق) هستند. بنابراین، ما نیز باید با نیت تماشا و لذت، از خانه خارج شویم و به این جستجو بپیوندیم.
هوش مصنوعی: دیگر نمیتوانم در پنهانی به نوشیدن شراب ادامه دهم؛ به خاطر اینکه زنان ساغر به دست از میکده بیرون میآیند و این موجب رسوایی من خواهد شد.
هوش مصنوعی: یوسف به عشق زال، دنیا و ظاهر را رها نمیکند. با دامنکشیدن از چنگ زلیخا، از این وضعیت خارج میشوم.
هوش مصنوعی: در حالی که با شوق و ذوق میرقصیم، بخشی از وجودمان را به دیگران هدیه میدهیم و مانند جرقهای از جا بلند میشویم.
هوش مصنوعی: عاشق اگر به قید و بند عقل و خرد باشد، چگونه میتواند به حقیقت عشق برسد؟ بیا بدون هیچ گونه قید و شرطی به دشت و صحرا برویم و خود را در آزادی و عشق غرق کنیم.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و سرسبزی چمن، افکار و آرزوهای خود را فراموش میکنیم و از زیر سایهی آن بیرون میآییم.
هوش مصنوعی: شخصی سرشار از شادی و سرخوشی به طور بیپروا و آزادانه در حال حرکت است و در این حالت، از تفکر منطقی و عقلانی فاصله گرفته است. او در دنیای جنون و نشئگی خود، به زیبایی جلوه میکند و از قید و بندها رهایی یافته است.
هوش مصنوعی: به مانند شبنم با صفت و وفاداری، با تلاش و اراده بلند خود، از خاک و زمین بیرون خواهیم آمد و جلوهگری خواهیم کرد.
هوش مصنوعی: ما را به رنگ و زیبایی دل، مانند غنچهای از باغ گلستان دور کردهاند. مانند لالهای که برای عشقش در سینهاش درد دارد، ما هم باید به دشت برویم و با شجاعت به زندگی ادامه دهیم.
هوش مصنوعی: این شراب غمگین، از گنجینهٔ مینا بهرهمند است و من جام پاک خود را در دست گرفتهام تا به بیرون بروم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عید عرب گشادبه فرخندگی علم
فرخنده باد عید عرب بر شه عجم
سلطان یمین دولت و پیرایه ملوک
محمود امین ملت و آرایش امم
شاهی که تیره کرد جهان بر عدو به تیغ
[...]
ای دل چو هست حاصل کار جهان عدم
بر دل منه ز بهر جهان هیچ بار غم
افکنده همچو سفره مباش از برای نان
همچون تنور گرم مشو از پی شکم
تو مست خواب غفلتی و از برای تو
[...]
شاهان پیش را که نکردند جز ستم
شاه زمانه کرد به تیغ و به خشت کم
هست او بلی خلیفه یزدان دادگر
پس کی رضا دهد که رود بر جهان ستم
گویند خسروان زمانه به هر زمان
[...]
از مشک اگر ندیدی بر پرنیان علم
وز قیر اگر ندیدی بر ارغوان رقم
بر پرنیان ز مشک علم دارد آن نگار
بر ارغوان ز قیر رقم دارد آن صنم
زلف سیاه بر رخ او هست سایبان
[...]
ای پیش تو سپهر میان بسته چون قلم
مردم و مردمیت بعالم شده علم
شکلی چو دولت تو بخوبی نیامده
در ساحت وجود ز کاشانهٔ عدم
گه فخر منتسب و آداب مکتسب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.