ای ساقی صبوح نجات از خمار بخش
جامی به طاق ابروی صبح بهار بخش
تا کی به قید عالم صورت به سر بریم؟
آیینه را خلاصی ازین زنگبار بخش
آرام سوز، حوصله ای کن نصیب ما
یا بحر بیقراری ما را قرار بخش
تا هست می به شیشه، غم از عمر رفته نیست
این آب رفته باز، به این جویبار بخش
تا هست می به شیشه ، غم از عمر رفته نیست
میخانه را بیا به من میگسار بخش
مپسند خالی از می گلرنگ ساغرم
ته جرعه ای چو لاله به این داغدار بخش
باشد می دو آتشه را نشئه بیشتر
ته جرعه ای ز خود به حزین فگار بخش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی خواستار نجات از غم و پژمردگی است. شاعر از ساقی میخواهد که جامی بنوشاند تا از خمار زندگی رهایی یابد و به لذتهای بهاری دست یابد. او به این نکته اشاره میکند که چگونه زندگی تنها به ظاهر و قیدهای دنیایی محدود شده و آرزو دارد که روح خود را از این قید رها کند. همچنین، شاعر میخواهد که جرعهای از می را به او بدهند تا بتواند آرامش پیدا کند و غمهایش را فراموش کند. در نهایت، او به شور و شوق زندگی دعوت میکند و از ساقی میخواهد که دلش را با می رنگین پر کند.
هوش مصنوعی: ای ساقی خوشذوق، به من شراب صبحگاهی بده تا من را از حال ناخوشایند رهایی بخشی و زیباترین جام را به من بده که مانند قوس ابروی بهار درخشان باشد.
هوش مصنوعی: چقدر باید در بند ظواهر و شکلها زندگی کنیم؟ ای کاش آینهای به ما کمک کند تا از این دنیای پر از زنگار رهایی یابیم.
هوش مصنوعی: به آرامی بسوز و برای ما فرصتی فراهم کن، یا اینکه به دریای نگرانی ما آرامش بده.
هوش مصنوعی: تا وقتی که می در شیشه وجود دارد، غم از عمر از دست رفته وجود ندارد. این آب که از بین رفته، دوباره به این جویبار برگردانده میشود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که شراب در شیشه موجود است، غم و اندوه از عمر گذشته به دل نمینشیند. بیایید به میخانه برویم و از میگسار بخواهیم که به من شراب بدهد.
هوش مصنوعی: میگوید که خوشایند نیست که جام من از شراب رنگین خالی باشد؛ چون من همچون لالهای داغدار، تنها به یک جرعه شراب نیاز دارم تا به این حال و روزم مجال بدم.
هوش مصنوعی: بنوشید می پرحرارت را که نشئهاش بیشتر است، کمی از خود را به حال حزین و غمگین ببخشید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صوفی گُلی بچین و مُرَقَّع به خار بخش
وین زهدِ خشک را به مِی خوشگوار بخش
طامات و شَطح در رَهِ آهنگِ چنگ نِه
تسبیح و طَیلَسان به مِی و مِیگُسار بخش
زُهدِ گران که شاهد و ساقی نمیخرند
[...]
ای دل متاع جان به لب لعل یار بخش
نقد خرد به جام می خوشگوار بخش
آورد باد بوی بهار از چمن چو گل
اوراق علم و فضل به باد بهار بخش
وصف جمال عشق یکی و یگانگیست
[...]
صبح است ساقیا قدح خوشگوار بخش
جامی چوآفتاب به این خاکسار بخش
چون تاک اگر چه پای ادب کج نهاده ایم
مارا به ریزش مژه اشکبار بخش
دور نشاط نقطه به پرگار بسته است
[...]
ما را به آن نگاه کرامت شعار بخش
از صد یکی چو در نظر آید هزار بخش
خواهی که از شکنجهٔ کونین وارهی
با هر که اختیار کند اختیار بخش
برخیز و دلق و سبحه بده باده نوش کن
[...]
ای باغبان که گفت که گل را به خار بخش
بر کم عیار دشت تو زر عیار بخش
ساقی وباغ باده کشان از ازل تو راست
زهاد خشک را تو می خوشگوار بخش
حور و بهشت و کوثر از بهر شیخ نه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.