جز خون به بزم ما می نابی ندید کس
غیر از دل برشته کبابی ندید کس
آیا کدام شیوه، دل آشوب عاشق است؟
روی تو را ز طرف نقابی ندید کس
در دهر گوشه ای که توان زیستن کجاست؟
اینجا به کام جغد، خرابی ندید کس
در حیرتم که شادی و غم را مدار چیست؟
لطفی عیان نگشت و عتابی ندید کس
جز مهر اوکه در دل صدپارهٔ من است
در شیشهٔ شکسته، شرابی ندید کس
یک دل نشد ز چرخ سیه کاسه کامیاب
زین جام سرنگون دم آبی ندید کس
مژگان چو خار در قدم اشک گرم سوخت
آتش فشان چو دیده، سحابی ندید کس
باشد بهشت، صحبت دیوانگان حزین
کز پند عاقلانه عذابی ندید کس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات عمیق عاشقانه و درد جدایی میپردازد. شاعر در این قطعه بیان میکند که در بزم عشق، جز خون و دلشکستگی چیزی ندیده و از غم و شادی نیز در حیرت است. او به جستجوی زیبایی و راحتی در زندگی میپردازد، اما همه جا را خراب و بیروح مییابد. همچنین، او مهر معشوق را در دل خود حس میکند و به توصیف عشقش به صورت معجونی از درد و اشک میپردازد. در نهایت، شاعر به اینجا میرسد که بهشت را در جمع دیوانگان غمگین جستجو میکند، چرا که از نصایح عاقلانه و راحتی زندگی چیزی نیافته است.
هوش مصنوعی: حضور هیچ کس در مهمانی ما به جز خون و دل سوخته مشاهده نشد و کسی جز ما درد و غم را تجربه نکرد.
هوش مصنوعی: کدام روش یا طریقه است که دل عاشق را ناآرام میکند؟ هیچکس نتوانسته صورت تو را از پشت نقابت ببیند.
هوش مصنوعی: در این زمانه، جایی که بتوان به خوبی زندگی کرد کجاست؟ حتی اینجا، که به خاطر جغدها و سکوتش از خرابی خبری نیست، کسی زندگی نکرده است.
هوش مصنوعی: من در بهت و حیرت هستم که منشأ شادی و غم چیست؟ نه لطفی به طور آشکار دیده میشود و نه کسی مورد سرزنش قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: تنها عشقی که در دل مشغول و شکستۀ من وجود دارد، همان مهر اوست و هیچکس شرابی مثل آن را در شیشهای شکسته مشاهده نکرده است.
هوش مصنوعی: در میان چرخ فلک و بیوفاییاش، هیچکس نتوانسته از این دنیای پر دغدغه و ناکامی بهرهمند شود. هیچ کس از قطره آبی که در این مسیر زندگی وجود ندارد، دیده نمیشود.
هوش مصنوعی: مژهها به مانند خار به پا، اشک داغی را سوزاند و آتش فشانی مانند چشم، ابرها را ندید.
هوش مصنوعی: بهشت ممکن است مکانی زیبا باشد، اما گفتوگو با دیوانگان همواره لذتبخش است، زیرا از نصایح و پندهای عاقلانه هیچکس آسیبی ندیده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زین بحر نیلگون دم آبی ندید کس
سرها فرود رفت و حبابی ندید کس
پیوسته زهر می چکد از شیشه ی سپهر
هرگز در این قرابه شرابی ندید کس
مردم تمام در پی آبادی خودند
[...]
فصلی چنین گذشت و سحابی ندید کس
بر کشت تشنه یی نم آبی ندید کس
باران گریه ای نفشاند ابر دیده ای
برق میی و رعد ربابی ندید کس
چندان که وحش و طیر فکندیم در کمند
[...]
صد گل به باد رفت و گلابی ندید کس
صد تاک خشک گشت و شرابی ندید کس
باتشنگی بساز که در ساغرسپهر
غیر از دل گداخته ،آبی ندیدکس
آب حیات می طلبد حرص تشنه لب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.