گنجور

 
حزین لاهیجی

به عجز من بنگر وز غرور یارمپرس

ز سرفرازی آن سرو پایدار مپرس

به غمزه های شکارافکن از کمین برخیز

ز خونبهای من ای نازنین سوار مپرس

گداخت زهر فراق تو جان شیرینم

ز تلخ کامی شبهای انتظار مپرس

تویی که چاره دلهای دردمندانی

ز دردمندی دلهای بیقرار مپرس

مقیم لنگر تسلیم عشق باش حزین

درین محیط پرآشوب از کنار مپرس