بدآموز وفا کی قدر ناز یار می داند؟
دل من لذّت آن غمزهٔ خونخوار می داند
غم من می کند تکلیف چشمش باده پیمایی
غبار خاطرم را ابر دامندار می داند
به یک ساغر برافکن پرده شرم و حیا ساقی
حجاب عشق را دل در میان دیوار می داند
نباشم امّت مشرب، اگر کام امید من
شکرخند تو را از تلخی گفتار می داند
چه گل چینم من آزرده دل از روضهٔ رضوان؟
که دوش بی دماغان بوی گل را خار می داند
ز کف در عاشقی سر رشتهٔ دانش رها کردم
دل من، کافرم گر سبحه و زنّار می داند
حزین تایید دل دیدار بینم روشناس او
نگاه بی ادب را در میان بیکار می داند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به درد و محنت بسیار ما را یار میداند
ولی کم میکند اظهار آن بسیار میداند
مگو با من چه ربطیست این که با دلدار دارد دل
که آن سریست دل میداند و دلدار میداند
ازو دیدم وفا تا گریه شد کارم بحمدالله
[...]
دل سودایی من یار را اغیار می داند
سر زانوی وحدت را سر بازار می داند
ز روشن گوهران عیب نمایان است غمازی
وگرنه سینه ام آیینه را ستار می داند
کند شاخ بلند از کودکان گل را سپرداری
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.