با خاطر افسرده دلان چند توان بود؟
با مرده به یک گور، چه سان بند توان بود؟
نه گریهٔ ابری، نه شکر خند صبوحی ست
امروز ندانم به چه خرسند توان بود؟
عقل است گران سنگ و جنون است سبک سیر
کو طاقت و صبری که خردمند توان بود؟
ساقی ندهی گر به کفم جام نشاطی
دلخوش کن عاشق، به غمی چند توان بود؟
چون زهر، گلوگیر بود گریهٔ تلخم
شیرین کن این می به شکرخند توان بود
دل بسته به پور دگران باش حزین ، چند
یعقوب صفت در غم فرزند توان بود؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا چند به زنجیر خرد بند توان بود
بی مستی و آشوب جنون چند توان بود
جامی بکشم، تا به کی از اهل خرابات
شرمنده ز نشکستن سوگند توان بود
بی رنگی و دیوانگئی پیش بگیریم
[...]
در زیر فلک چند خردمند توان بود
هشیار درین غمکده تا چند توان بود
در فصل گل از بلبل ما یاد نکردند
دیگر به چه امید درین بند توان بود
کامی به مراد دل خود برنگرفتیم
[...]
تا چند بزنجیر خرد بند توان بود
بی بال و پر شور جنون چند توان بود
با بیخبران بیبصران چند توان زیست
در زمرهٔ کوران و کران چند توان بود
گر چشم تماشای جمال تو نداریم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.