ساقی به حریفان خط جامی نفرستاد
دیری ست که مستانه پیامی نفرستاد
از بوسه به پیغام، تسلی شده بودیم
این شهد گلوسوز به کامی نفرستاد
چون سرمه به چشم من از آن طرف بناگوش
مشکین رقم غالیه فامی نفرستاد
فریاد که از بندگیم یاد نیاورد
تشریف قبولی، به غلامی نفرستاد
مرغ دل وحشی صفتم را به اسیری
بال از رگ جان بست و به دامی نفرستاد
بویی که کند خاطر از آن نافه گشایی
آن غالیه گیسو به مشامی نفرستاد
با باد صبا گر خبری هست بپرسید
از منزل سلمی که سلامی نفرستاد
یک جرعهٔ می بود حزین آفت زهدم
تا پخته شوم، آتش خامی نفرستاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دیر است که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد
صد نامه فرستادم و آن شاهِ سواران
پیکی نَدوانید و سلامی نفرستاد
سویِ منِ وحشی صفتِ عقل رمیده
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.