دل بیگانه مشرب با نگاه آشنا دارد
همان گرمی که با هم در میان، برق و گیا دارد
ندارم فرصت آن کز سبو می در قدح ریزم
بهار از رنگ گل پنداری آتش زیر پا دارد
عجب نبود که جوهر حلقهٔ بیرون در گردد
چنین کآیینه را عکس تو لبریز صفا دارد
حباب از خویشتن چون بگذرد دریا کند خود را
شکستن کشتیم را غرقهٔ آب بقا دارد
ز اقبال جنون، فیض سعادت می توان بردن
به سر ژولیده مویم، سایهٔ بال هما دارد
نبینی ظلمت ار دامان سعی از دست نگذاری
شرر را گرم رفتاری چراغی پیش پا دارد
شوی گر یکنفس غافل، بیابان مرگ خواهی شد
محال است این که یکدم کاروان عمر وا دارد
به چنگ عشق آتش دست، باکم نیست از سختی
سپندم، عقده های مشکلم مشکل گشا دارد
حزین از حلقهٔ آزادگان چون سر برون آرم؟
زمین کلبه ام از نقش پهلو بوریا دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر احساسات و تجربیات عمیق خود را درباره عشق و زندگی بیان میکند. او به گرمی و صمیمیت رابطهاش با محبوب اشاره میکند و به زیبایی بهار و گلها و ارتباطشان با آتش زیر پا مینگرد. شاعر بر این نکته تأکید دارد که عشق و جنون میتواند منجر به سعادت شود، اما در عین حال هشدار میدهد که عدم توجه به تلاش و سعی میتواند انسان را به سمت تاریکی و مرگ بکشاند. او همچنین از مشکلات و چالشهای عشق صحبت میکند که مانند عقدههای سخت میباشد و در نهایت، او از آزادی و نیکبختی به عنوان آرزویی یاد میکند که در دنیایی محدود و خاکی زندگی میکند.
هوش مصنوعی: دل بیگانهای که با نگاه آشنا روبرو میشود، حالی شبیه به آن گرما و صمیمیتی دارد که در ارتباط بین دو دوست یا آشنا وجود دارد.
هوش مصنوعی: من فرصت ندارم که در این پیاله از سبو شراب بریزم، زیرا بهار را از رنگ گل میشناسی، اما نمیدانی که زیر این پاها آتش نهفته است.
هوش مصنوعی: تعجبی ندارد که اگر جوهر حلقهٔ بیرونی تغییر کند، زیرا آینهای که عکس تو را نشان میدهد، همواره به طرز شگفتانگیزی پر از صفا و زیبایی است.
هوش مصنوعی: وقتی حباب از وجود خود عبور کند، دریا خود را نابود میسازد. اما ما که در آب جاویدان غرق شدهایم، همچنان زندهایم و باقی خواهیم ماند.
هوش مصنوعی: با خوشاقبالی دیوانگی، میتوان از برکت خوشبختی بهرهبرد. در حالی که موی ژولیدهام نشان از بیخیالی است، سایه پرندهای بزرگ بر سرم وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر در تلاش خود مداومت داشته باشی، هرگز تاریکی را نخواهی دید. حرارت و تلاش تو مانند چراغی در پیش رویت میدرخشد و راه را برایت روشن میکند.
هوش مصنوعی: اگر یک لحظه غافل باشی، در بیابان مرگ گرفتار خواهی شد. این غیرممکن است که یک لحظه کاروان عمر متوقف شود.
هوش مصنوعی: در آغوش عشق، با اینکه ممکن است دردها و سختیهایی را تحمل کنم، باز هم نگران نیستم؛ چرا که دردها و مشکلاتم به نوعی راهحل دارند.
هوش مصنوعی: اگر من از بند آزادگان سر برآورم، چه طور میتوانم این حال را تحمل کنم؟ خانهام بر روی زمین نقش و نگارهایی از یک پتو دارد و این نشاندهندهی سادهزیستی من است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه بادست اینکه می آید که بوی یار ما دارد
صبا در جیب گوئی نافه ی مشک ختا دارد
بطرف بوستان هر کس بیاد چشم میگونش
مدام ار می نمی نوشد قدح بر کف چرا دارد
چو یار آشنا از ما چنان بیگانه می گردد
[...]
تمتع از وصال زلف مشکینت صبا دارد
که در کویت هوائی گشت و زلفت را هوا دارد
تماشا را خوشست ای گل ز چشمم گوشهٔ آبی
اگر سرو سرافراز تو میلی سوی ما دارد
سر زلف تو رفت از سرکشی بر باد و از فتنه
[...]
کند گر آرزوی دیدنت آیینه جا دارد
که از خورشید رویت در برابر رونما دارد
ندارد بزم میخواران به غیر از ما تنگظرفی
صراحی بر رخ هرکس که میخندد به ما دارد
نویسم نامه و از بس که خون میگریم از هجرت
[...]
ندیدم یک نفس راحت ز حس ظاهر و باطن
چه آسایش در آن کشور که ده فرمانروا دارد؟
نیند از احتیاط خصم، دنیا دیدگان غافل
چنار از سالخوردیها، زره زیر قبا دارد!
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.