رخ تو رونق صبح بهار می شکند
کرشمه تو، دل روزگار می شکند
غرور گریهٔ دریا مدار مستی ما
پیاله بر سر ابر بهار می شکند
هلاک غمزه آن ترک می پرست شوم
که دشنه در جگر روزگار می شکند
به بزم وصل تو، پیمانه را به سنگ زنم
که رنگ آل تو، پشت خمار می شکند
حزین شکستی اگر آیدت شگفت مدار
که آسمان، گهر آبدار می شکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.