فریاد ناله، گر نخراشد درون ما
گرد و غبار خاطر ما، بیستون ما
جان از کسی مضایقه هرگز نکرده ایم
چون آب، بی دریغ روان است خون ما
باید ز عشق جلوهٔ برق کرشمه ای
از سوز سینه پخته نگردد جنون ما
مفت من است عشق، اگر رایگان بود
ای دل چه می کنی سخن از چند و چون ما؟
روز وصال یار، بود عید عاشقان
سال نو است و گرد تو گشتن، شگون ما
ای عشق تیشه بر سر افسردگان مزن
خوابیده چون شرر، به دل سنگ خون ما
بودیم دوش، گوش بر آواز دل حزین
دارد نوای یا صنمی، ارغنون ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ابراز احساسات عاشقانه و درد و رنج ناشی از عشق میپردازد. شاعر از نالهها و فریادهای درون خود سخن میگوید و اشاره میکند که از کسی مضایقه نکردهاند. عشق را به عنوان موضوعی ارزشمند میداند و میگوید که زندگی بدون عشق، بیفایده است. او به روز وصال یار به عنوان عید عاشقان اشاره میکند و بر اهمیت عشق تأکید میکند. در نهایت، شاعر به دلنگرانیها و غمهای خود اشاره میکند و بیان میکند که در کنار دوستش، دلش پر از موسیقی و احساسات است.
هوش مصنوعی: اگر فریاد و ناله به درون ما نفوذ نکند، مثل این است که گرد و غبار ذهن و یاد ما، هیچ گاه پاک نمیشود و بیستون ما همچنان محو میماند.
هوش مصنوعی: ما هرگز در مورد جان خود سختگیر نبودهایم، مانند آب که بیوقفه و بیدریغ جاری است، خون ما نیز همینگونه است.
هوش مصنوعی: برای عشق باید جلوهای از زیبایی و درخشش داشته باشیم، چرا که احساسات عمیق و سوزان ما نباید به دیوانگی تعبیر شود.
هوش مصنوعی: عشق برای من بیهزینه است، بنابراین ای دل، چه اشکالی دارد که درباره جزئیات و شرایط آن صحبت کنیم؟
هوش مصنوعی: روز دیدار محبوب، برای عاشقان مانند سال نو است و دور او گشتن، نشانه خوششانسی ماست.
هوش مصنوعی: ای عشق، به دلهای افسرده ضربه نزن. چون شرری که در دل سنگ خوابیده، خون ما را به آتش میکشد.
هوش مصنوعی: ما دیشب کنار هم بودیم و به صدای دل غمگین گوش میدادیم، صدای آشنای ما در حال نواختن است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون شعله پرتب است درون و برون ما
تبخاله میزند لب خنجر ز خون ما
بر سر زند وفا و کند بر زمانه ناز
هر لالهای که بشکفد از بیستون ما
کو گریهای که خنده شادی چمن چمن
[...]
ای تشنه تیغ ابروی نازت به خون ما
خطِّ خوش تو سرخط مشق جنون ما
هرگز نبود کوکب ما این چنین سیاه
زلفت فکند ساه به بخت زبون ما
گلگون ز باده نیست ترا چشم فتنهساز
[...]
کاری نیاید از خرد ذوفنون ما
ما را بس است مرشد کامل جنون ما
سر در کنار دامن محشر نهاده است
خوش دل ازین مباش که خوابیده خون ما
پیرا نه سر ز سرکشی نفس فارغیم
[...]
زد فصل گل چو خیمه به هامون جنون ما
از داغ تازه سوخت دل لالهگون ما
آن دم به خون دیده نشستیم تا کمر
کان سنگدل ببست کمر را به خون ما
ما جز برای خیر بشر دم نمیزنیم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.