فرسوده ز نعمت شده دندان به دهانت
لیک ازگله یک روز نیاسود، زبانت
فرصت، که به دست تو متاع سره ای بود
تیریست که جستهست ز آغوش کمانت
در باغ هوس، نخل تمنّا چه نشانی؟
برخاست ز جا از همه سو، باد خزانت
از ریگ روان بیش بود چاه در این راه
سرکش مشو ای نفس، که دادند عنانت
بیغوله دنیا نبود جای نشستن
شد سدّ ره ای سست قدم، سنگ نشانت
صوفی ، ز سلوک تو چه حاصل که نگردید
تقوا بلد راه خرابات مغانت
رنجت شود آسودگی دولت جاوید
گر عشق ستاند، ز غم سود و زیانت
ای سرو چمان، سایه ز من باز نگیری
پرورده ام از ناز میان دل و جانت
پیمان محبت مگسل زآنکه قدیم است
پیوند رگ جان من و موی میانت
بخرام فروهشته به بر طره پرچین
ای چشم تماشای دو عالم نگرانت
خم شد قدم از بار دل خود نه ز پیری
یارب نکشد بار دل پیر و جوانت
ترسم که رسایی نکند پایه بختم
ای مایهٔ اقبال، بلند است مکانت
زان جام نگه کی رسدم باده گساری؟
جایی که سپهر است ز خونابه کشانت
از داغ دل من چه خبر داشته باشی؟
ای آنکه به دامن ز شراب است نشانت
ما را هوس بوسه دهد، لب به گزیدن
شیرین دهنانند ز خمیازه کشانت
آتش نفسی، داغ دلی، چون تو حزین نیست
تأثیر کند در جگر سنگ فغانت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
ای راحت جان ما ز دو مرجانت
رنج دل ما زچشم پر دستانت
ما راکه جراحت است بر سینه و دل
بر سینه ز تیر و بر دل از پیکانَت
از خوی تو خستهایم و از هجرانت
در دست تو عاجزیم و در دستانت
نوش از کف تو مزیم و از مرجانت
در از لب تو چینم و از دندانت
چون نیست، گر از پیش روی، پیشانت
ور راه ز پس قطع کنی پایانت
صد راه ز هر ذرّه همی برخیزد
تا خود به کدام ره درافتد جانت
ای قبّه ی عرش گوشه ی ایوانت
دندان پلنگ بر کند سگبانت
عنقای سپهر صید گیر مگست
بازوی چنار بشکند فرمانت
ساقی که هلاکم ز غم هجرانت
هر جا که روی دست من و دامانت
رفتی هزار دل هلاک از غم تست
باز آی که صد هزار جان قربانت
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.