زاهد از ساغر شراب گریخت
شب پر، از نور آفتاب گریخت
مرد میدان عشق، عقل نشد
صعوه از صولت عقاب گریخت
تاب قید جنون نداشت، خرد
نامقیّد ز احتساب گریخت
وحشت آرد سرای ویرانه
دلم از سینهٔ خراب گریخت
شمع نبود حریف خلوت ما
زین شب تیره ماهتاب گریخت
از دل و دیدهٔ خراب مپرس
بی تو آرام رفت و خواب گریخت
شب هجران رسید چون به سرم
به شتاب از سرم، شباب گریخت
صبر تاب نگاه تلخ نداشت
ناجوانمرد، از عتاب گریخت
آتشین روی من نقاب گشود
صدف دیده ام در آب گریخت
بوالهوس دور خط کرانه گرفت
عامل دزد از حساب گریخت
خامه دمساز ساز عشق نشد
زخمه از تار این رباب گریخت
دود آهم علم حزین افراشت
آفتاب سبک رکاب گریخت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
امشب از چشم و مغز خواب گریخت
دید دل را چنین خراب گریخت
خواب دل را خراب دید و یباب
بی نمک بود از این کباب گریخت
خواب مسکین به زیر پنجه عشق
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.