روزی که حجت از خلق، خواهند در قیامت
روی تو حجّت ماست، ای قبله گاه حاجت
بر گرد خویش سالک، پیوسته می کند سِیر
کز نقطهٔ بدایت، سر بر زند نهایت
عاشق چو از خرابات بر بست رخت هستی
اوّل قدم درین ره، شد منزل اقامت
نتوان به تیغ، دل را از مهر او بریدن
لایقطع المحبّون من جرحهٔ الملامت
در کوی او کشیدیم، چون کوه پا به دامن
گر تیغ بارد اینجا، ما و سر اطاعت
جور و جفا ببینیم، مهر و وفا ندانیم
غرقیم در محبت، نه شکر و نی شکایت
در کوی نیکنامان، رسوای خاص و عامیم
زاهد بهل ملامت، صوفی برو سلامت
کی می شود به دوران، مه در محاق ماند
محروم کی گذارند، از پرتو عنایت؟
تیغ برهنه باشد، تن در کفن حزین را
چون بگذری ز خاکش، مگذر به رسم عادت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
طوطی خجل فرو ماند از بلبل زبانت
مجلس پر از شکر شد از پسته دهانت
جعد بنفشه مویان تابی ز چین زلفت
حسن همه نکویان رنگی ز گلستانت
ما را دلیست دایم در هم چو موی زنگی
[...]
بازم بناز کشتی صد جان فدای نازت
من زنده تر از آنم گر رغبت است
تند آمدی که داند با کیست این عنایت
بازت پنهان شدی که بأبد کز کیست احترازت
واقف نه از تو یک تن از ساکنان کویت
[...]
نام ترا شنیدن، چون آرزوی جانست
بر لب مقام دارد، چون درد لب همانست
یک مرغ فارغ البال، در این چمن ندیدم
در دام اگر نباشد، در بند آشیانست
شوخ الف قدمن، هر گه کمان کشیدی
[...]
مهر امام باید، ورنه چه سود ای فیض
قرآن به سبعه خواندن در چارده روایت؟!
هر دم غمیم از نو بر غم کند سرایت
لیک از غمان چه درمان یغما مرا شکاست
بر هر که هر چه بایست راندم از این روایت
تا کی کنم حکایت شرح اینقدر کفایت
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.