حیرانی من محرم آن روی چو ماه است
این دیده چراغی ست که بی دود سیاه است
رونق ده حسن است فراوانی عاشق
آرایش رخساره ی شه، گرد سپاه است
دل خانه تهی کرده ز خود، تا تو درآیی
چون حلقه ی در، دیده ی ما چشم به راه است
شاید که اثر شانه زند، زلف اجابت
تا پارهٔ دل در شکن طرهٔ آه است
تهمت به اجل بسته عبث مفتی ملت
بر محضر جانبازی ما عشق گواه است
صیاد مرا دیده ی من حلقه ی دامی ست
مژگان تماشا نگهان، مهر گیاه است
جایی که دهد پیر مغان جام صبوحی
عذریست تو را توبه، که بدتر ز گناه است
در دامن عزلت بشکن پای طلب را
غربال صفت عرصه ی گیتی همه چاه است
غم بار گشاید چو به سر وقت من آید
در ره گذرد هر که، دلم قافله گاه است
تلخی کش پیمانه ی مرد افکن عمرم
هر مو به تن خستهٔ من مار سیاه است
چون شمع دل و دیده کدام است حزین را
چشم و دل عاشق همه اشک و همه آه است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به حیرت و عشق خود اشاره میکند و از زیباییهای محبوبش سخن میگوید. او میگوید دلش را برای ورود محبوب آماده کرده و در انتظار اوست. عشق را به عنوان گواه بیواسطهای از جانبازی خود معرفی میکند و به تنگناهای زندگی اشاره میکند که چگونه دلتنگی و غم را به سر میآورد. همچنین از تلخی زندگی و عمر نام میبرد و در نهایت عشق را به اشک و آه شبیه میکند، گویی که تمام وجودش پر از احساسات عمیق و دردناک است.
هوش مصنوعی: من به خاطر زیبایی و جذابیت چهرهات دچار حیرت و شگفتی هستم. این چشمها مانند چراغی روشن است که هیچ گونه تاریکی و سیاهی ندارند.
هوش مصنوعی: جمال و زیبایی جذابیت زیادی به وجود میآورد و دلهای بسیار زیادی را مجذوب میکند. زیبایی چهره محبوب به مانند نیرویی ست که اطرافش را پر از عاشقان کرده است.
هوش مصنوعی: دل از خود خالی کرده تا تو بیایی، مانند حلقه در که منتظر ورود توست. چشم ما همیشه به دنبال توست.
هوش مصنوعی: شاید به خاطر اثر شانه، زلفی که به دل پاره میزند، در لابلای آهها قرار گرفته باشد.
هوش مصنوعی: اتهامی که به مرگ زده شده، بیفایده است؛ مفتی ملت بر حضور ما در مقام جانباز، عشق را به عنوان گواه معرفی میکند.
هوش مصنوعی: صیاد چشم مرا دیده، مانند دامی است و مژگانش در کنج نگاهش، چون یک گل بهاری.
هوش مصنوعی: در جایی که مرد پیر مغان با یک نوشیدنی روحانی و مخصوص میآورد، برای تو توجیهی وجود ندارد که به خاطر گناه خود توبه کنی، زیرا این کار بدتر از خود گناه است.
هوش مصنوعی: در گوشهی تنهایی، از جستوجوی دنیا دست بکش، زیرا محیط این جهان پر از مشکلات و تلههاست.
هوش مصنوعی: غمها زمانی که وقتش برسد، به شکل بارانی فرو خواهد ریخت. در مسیر زندگی، هر کسی که عبور کند، احساسات من مانند دستهجمعی از مسافران است.
هوش مصنوعی: زندگی من برایم همچون پیمانهای پر از تلخی است و هر یک از تارهای موهایم به وضوح نشاندهندهی رنج و سختیهای زیادی است که تحمل کردهام. این حالت مشابه با وجود ماری سیاه در تن خستهام است.
هوش مصنوعی: حزین به این اشاره میکند که در زندگی عاشقانه، عشق و احساسات عمیق باعث میشود که دل و چشم عاشق همیشه پر از اشک و آه باشد. او خود را به شمعی تشبیه میکند که در حال سوختن است و در این سوختن، درد و غم عشق را تجربه میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا ماه مرا رفتن با خیل و سپاه است
هر روز مرا دل بره و دیده براه است
پر گرد سپاه است دو رخسار من از غم
تا بر گل رخساره او گرد سپاه است
چون زلف درازش غم هجرانش دراز است
[...]
امروز مرا فرقت آن روی چو ماه است
در هجر ندانم که در آفاق چه ماه است
از خلق نخواهم که کنم درد تو پنهان
اما چه کنم این دو رخ زرد گواه است
گوید که مکش آه، مرا آه چه سازد
[...]
چشم همه را بر گل روی تو نگاه است
انصاف بده دیده مارا چه گناه است
طوبی چکنم من که خرابم ز قد تو
سرو تو مگر کمتر از آن شاخ گیاه است
مگذر ز وداع من بیمار که امروز
[...]
روزم سیه از پرتو آن چشم سیاه است
کز چین جبین سلسله جنبان نگاه است
خمیازه گل وقت سحر بی سببی نیست
غفلت نکنم، در خم آن طرف کلاه است
بر داغ سیه روزی عشاق ببخشای
[...]
امشب که ز بختم به سوی بزم تو راه است
چون شمع، سراپای تنم وقف نگاه است
بی ابروی او بس که شب عید ملولم
در دیده هلالم چو پر زاغ سیاه است
جز نرمی خویشم ز کسی نیست حمایت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.