صد جان به حسرت سوختی، آهی ز جایی برنخاست
از دل شکستن های ما، هرگز صدایی برنخاست
نخلت کز اشک و آه من، نشو و نما آموخته
مانند این شمشادبن، ز آب و هوایی برنخاست
در گلشنت باد صبا،کی می کند یادی ز ما؟
دیری ست کز راه وفا، آواز پایی بر نخاست
از آمد و رفت نفس، آگه نمی گردد کسی
زین کاروان بی خبر، بانک درایی برنخاست
تمکینم از حرف سبک، لنگر نمی بازد حزین
کوهم ولی ز آواز کس، از من صدایی برنخاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی حسرت و تنهایی شاعر است که برای دلشکستگیهایش هیچ صدایی برخاسته نمیشود. او از نخلهایی صحبت میکند که از اشک و آه او رشد کردهاند، اما هیچ نشانی از زندگی در آنها نیست. شاعر میگوید که در گلشنی که یادشان در باد میپیچد، دیگر صدای وفا و همنوایی به گوش نمیرسد. همچنین بر این نکته تأکید میکند که هیچکس از آمد و رفت زندگی آگاه نیست و او با وجود تلاشش، هیچ صدایی از خود ندارد. این اشعار به طور کلی ابراز اندوه و یأس شاعر را نشان میدهند.
هوش مصنوعی: تو سالها با درد و حسرت زندگی کردی و حتی از دلهای شکسته و رنجهای ما هیچ صدا و نالهای به گوش نرسید.
هوش مصنوعی: درخت نخل تو به خاطر اشکها و آههایم رشد کرده و مانند شمشاد، نتوانسته از آب و هوای نامساعد بهرهبرداری کند.
هوش مصنوعی: در باغ تو، باد ملایمی نمیداند که ما در چه حالیم. مدتی است که از مسیر وفاداری، صدای کسی به گوش نمیرسد.
هوش مصنوعی: هیچکس از دایرهی زندگی و تغییرات آن آگاه نمیشود، حتی اگر صدایی از آگاهی یا بیداری برنخیزد.
هوش مصنوعی: من از سخنهای بیمحتوا و سطحی اطاعت میکنم، اما دل من در غم و اندوه غرق است. هرچند در دلم درد و رنجی بزرگ وجود دارد، اما از دیگران صدایی نمیشنوم که به من آرامش دهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.