نمی فتد به دل، از محشر اضطراب مرا
به زیر سایهٔ تیغ تو، برده خواب مرا
لب سؤال مرا مهر بوسه، خاموشی ست
چرا نمی دهد آن کنج لب جواب مرا؟
حصار عافیتم، چون حباب، خاموشی ست
کشیدن نفسی، می کند خراب مرا
به ساغر نگهی مست کن مرا، ساقی
که اشک شور، نمک ریخت در شراب مرا
نظر به سرمهٔ توحیدم آشناست، حزین
شکوه ذرّه کند کار آفتاب مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به اضطراب و بلاتکلیفی شاعر اشاره دارد که در محشر دلش آرامش پیدا نمیکند و تحت تأثیر عشق و محبوب قرار دارد. شاعر از عدم پاسخ به سوالاتش در مورد عشق گلهمند است و زندگیاش را مانند حبابی شکننده میبیند. او میخواهد با نوشیدن از جام عشق، به حالت مستی و شادی برسد، زیرا اشکهایش به رنگ شور و تلخی در آمده است. در نهایت، نگاه محبوبش به او نوری میبخشد که میتواند بر درد و تنهاییاش غلبه کند.
هوش مصنوعی: نگرانی و اضطراب من از روز محشر به دل نمینشیند، زیرا در سایهی تیغ تو آرام و خوابیدهام.
هوش مصنوعی: لبی که با بوسه مهرآمیزش سؤال من را بیان میکند، چرا در سکوت به من پاسخی نمیدهد؟
هوش مصنوعی: حصار آرامش من شبیه به حبابی است، که سکون و آرامش در آن وجود دارد؛ اما تنها یک نفس کشیدن میتواند همهچیز را خراب کند و به ناامیدی تبدیل کند.
هوش مصنوعی: مرا با یک نگاه در دل این نوشیدنی خمار کن، ای ساقی که اشک تلخ چون نمک را در شراب من ریختی.
هوش مصنوعی: نگاه من به زیبایی و حقیقت توحید آشناست و به همین دلیل، روزی که به من نگریسته میشود، روشنایی و درخشش خاصی پیدا میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
خیال روی تو یکباره برد خواب مرا
درنگ وصل تو افکند در شتاب مرا
متاب روی ز من دلبرا و زلف متاب
که تاب زلف تو در تب فکند تاب مرا
اگر بر تو دهد میوه بهشت چرا
[...]
خیال نرگس مستت، ببست خوابم را
کمند طره شستت، ببرد تابم را
چو ذره مضطربم، سایه بر سر اندازم
دمی قرار ده، آشوب و اضطرابم را
نه جای توست دلم؟ با لبت بگو آخر
[...]
که برفروخت بمی چهره آفتاب مرا
که ساخت تیز بر آتش دل کباب مرا
شبی که مست بکاشانه ام فرود آید
فرشته رشک برد مجلس شراب مرا
نمیشود مژه ام گرم ازان سبب که بناز
[...]
گداخت دیدن آن روی بی نقاب مرا
چو نخل موم، نمی سازد آفتاب مرا
جنون به بادیه پرورده چون سراب مرا
سواد شهر بود آیه عذاب مرا
چو ماه نو به تواضع ز خاک می گذرم
[...]
خوشم به درد مکن ای دوا عذاب را
مکن مکن که عمارت کند خراب مرا
چه آتشی تو نمیدانم ای بهشتی روی
که ذوق گریه عشق تو کرد آب مرا
هجوم گریه نمیدانم اینقدر دانم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.