در خاطر خدنگ قضا هر نهان که هست
کرد آن چنان نگاه تو خاطرنشان که هست
یا رب چه آفتی تو که دارد به صد زبان
داد از دل تو، هر دل نامهربان که هست
جان رفت و سرگرانی نازت چنان که بود
دل خون شد و غرور نگاهم همانکه هست
انجام کار عشق ز آغاز به نشد
بود این چنین به ما نگهت سرگران که هست
دستانسرای خامهٔ جان پرورت حزین
سنجد حدیث شوق به هر داستان که هست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلتنگی سخن میگوید. شاعر به یاد نگاه محبوبش میافتد و از تاثیر آن بر دلهای بیرحم و آشفتهاش صحبت میکند. او از درد و رنجی که عشق برای او به همراه دارد، سخن میگوید و میفهمد که این عشق از ابتدا شکستخورده بوده است. در نهایت، شاعر به شعری برای ابراز احساساتش اشاره میکند و عشق و شوق خود را در قالب داستان بیان میدارد.
هوش مصنوعی: در ذهن سرنوشت، هر چیزی که پنهان است، به گونهای یاد تو را در دل حک کرده است که وجود دارد.
هوش مصنوعی: ای پروردگار، تو چه بلا و مصیبت بزرگی هستی که هر دل بیمحبت و سنگدل، با صد زبان از دل تو شکایت میکند.
هوش مصنوعی: جانم رفت و تو با ناز خود همینطور که بودی، دل من پر از درد شد و غرور نگاه من همچنان باقی است.
هوش مصنوعی: کار عشق از ابتدا چنین نبود که ما اینگونه در برزخ انتظار بمانیم.
هوش مصنوعی: دستنوشتههای دلنواز از جان تو، غمگین، هر داستانی را که وجود دارد، روایت میکند و داستان اشتیاق را به تصویر میکشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پیداست حال مردم رند، آن چنان که هست
خرم دلی که فاش کند هر نهان که هست
میخواره گنج دارد و مردم بر آن که: نه
زاهد نداشت چیزی و ما را گمان که هست
مؤمن ز دین برآمد و صوفی ز اعتقاد
[...]
گلهای نوشکفته بهر بوستان که هست
پیش رخ تو خار نماید چنانکه هست
با دود و آتش جگر و دل ز رشک تست
هر لاله ئی که باشد و هر ارغوان که هست
گر بهر سرو سرکش تو نیست پس چراست
[...]
بنمود حسن دوست ز ما آنچنانکه هست
آمد عیان بصورت ما هر نهان که هست
آئینه ساخت عالم و خود رابخود نمود
عکس جمال اوست نهان وعیان که هست
کونام و کو نشان زغیر وکجا هست غیر
[...]
نابسته رخنه نظر از هر عیان که هست
از پرده جلوه گر نشود هر نهان که هست
هر مو زبان نکته سرایی نمی شود
تا ترک گفتگو نکند این زبان که هست
چندین هزار جامه بدل کرد هر حباب
[...]
وحدت جهان گرفت و تماشا چنانکه هست
صدرنگ گل برآمد و بلبل همان که هست
دارد دلم برای غمت کارخانه ای
بیرون از این زمین و از این آسمان که هست
عکس تو را به روی گل و خار می کشد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.