اگر زردشت، دیدی یک نظر برق عتابش را
پرستشگاه می کردی، نگاه شعله تابش را
کجا نازش سر پیمانهٔ خون دلم دارد؟
تغافل باده پیما گشت، چشم نیم خوابش را
گذشت آتش عنان از دیده و، ملک دل و دینم
چو گرد از رهگذر برخاست، سیلاب شتابش را
خمار آلودم و دندان حسرت بر جگر دارم
لب پیمانه بوسیده ست لعل کامیابش را
پریشانم خم جعد مغنی دلبری دارد
مگر شیرازهٔ خاطر کنم تار ربابش را
خیالی دیده ام می بست با خاک کف پایی
ز بخت خفته، آنهم سرمه شد چشم رکابش را
چوبسمل می تپم از رشک، در کوی جفا جویی
به کوثر می کند زاهد غلط تیغ پرآبش را
به افغان دل آزرده دارد باده پیمایی
شکست شیشه رامشگر بود بزم شرابش را
توانستی دمی سامان صد طور تجلی شد
اگر گردآوری می کرد، دامان نقابش را
دلی در مجمر غم دارم و روزن فرو بندم
دماغ آسوده ای تا نشنود بوی کبابش را
حدیث عشق آتشناک می باشد، مپرس ازمن
تو نازک دل، نداری تاب آه سینه تابش را
ز وحشت می شود هنگامه آرایی فراموشش
به محشر گر نماید سینه، داغ بی حسابش را
خمارآگین دلم، خرم شود ساقی، زلای خم
به این یک مشت گل تعمیرکن حال خرابش را
محیطی محشر آشوب، از دل آتش جگر دارم
که دستی می نهد برسینه، موج اضطرابش را؟
حزین ، از شعر اگر طبعم فریبی خورده جا دارد
زلال چشمهٔ حیوان بود دشت سرابش را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گلاندامی که میدادم به خون دیده آبش را
چسان بینم که گیرد دیگری آخر گلابش را؟
در آغوشِ نسیم ِ صبحدم بیپرده چون بینم؟
گلِ رویی که من وا کردهام بندِ نقابش را
به دست غیر چون بینم عنان طفل خودرایی؟
[...]
به دل تا در سخن آورده بودم لعل نابش را
به خود پیوسته می خوردم چو می زهر عتابش را
نهان می داشتم از چشم شبنم آفتابش را
گل اندامی که می دادم به خون دیده آبش را
نخواهم زان گل رخسار برداری نقابش را
که ترسم گرمی نظاره ای گیرد گلابش را
نسیم امروز با بوی که آمد رو به این وادی
که ماند آغوش حسرت باز هر موج سرابش را
نباشد با رم ما برق را لاف سبک سیری
[...]
لب جویی که از عکس تو پردازیست آبش را
نفس در حیرت آیینه میبالد حبابش را
به صحرایی که من در یاد چشمت خانهبردوشم
به ابرو ناز شوخی میرسد موج سرابش را
هماغوش جنون رنگ غفلت دیدهای دارم
[...]
بود این زخم دیگر کشته تیغ عتابش را
که با اغیار بیند لطفهای بیحسابش را
شکست جام چرخ اولی چه کیفیت توان بردن
از آن ساغر که با خون ساقی آمیزد شرابش را
چه حاصل باشدم جز حسرت نظارهاش گیرم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.