گنجور

 
هاتف اصفهانی

ای گمشده دل کجات جویم

در دام که مبتلات جویم

دیروز چو آفتاب بودی

امروز چو کیمیات جویم

ای مرغ ز آشیان رمیده

در دامگه بلات جویم

ای کشتهٔ غمزهٔ نکویان

از چشم که خونبهات جویم

ای بیمار ز جان گذشته

کز هر که رسم دوات جویم

گاهی به دوات چاره خواهم

گاهی به دعا شفات جویم

کس چارهٔ درد تو نداند

درمان مگر از خدات جویم

هاتف پی دل فتاده رفتی

ای هر جایی کجات جویم

 
 
 
خاقانی

ای قبلهٔ جان کجات جویم

جانی و به جان هوات جویم

گز زخم زنی سنانت بوسم

ور خشم کنی رضات جویم

دیروز چو افتاب بودی

[...]

آذر بیگدلی

گر دل جویی، هوات جویم

ور جان طلبی، رضات جویم

شد گر چه جفایت آفت جان

تا جان دارم جفات جویم

تا روز وفات، ای جفاجو

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه