کار من اینست که کاریم نیست
عاشقم از عشق تو عاریم نیست
تا که مرا شیر غمت صید کرد
جز که همین شیر شکاریم نیست
در تکِ این بحر چه خوش گوهری!
که مثَلِ موج قراریم نیست
بر لبِ بحرِ تو مقیمم، مقیم
مست لبم گرچه کناریم نیست
وقف کنم اشکم خود بر میت
کز می تو هیچ خماریم نیست
میرسدم باده تو ز آسمان
منت هر شیره فشاریم نیست
بادهات از کوه سکونت بَرَد
عیب مکن زان که وقاریم نیست
ملک جهان گیرم چون آفتاب
گرچه سپاهی و سواریم نیست
میکشم از مصر شکر سوی روم
گرچه شتربان و قطاریم نیست
گرچه ندارم به جهان سروری
دردسر بیهده باریم نیست
بر سر کوی تو مرا خانه گیر
کز سر کوی تو گذاریم نیست
همچو شکر با گلت آمیختم
نیست عجب گر سر خاریم نیست
قطب جهانی همه را رو به توست
جز که به گرد تو دواریم نیست
خویش من آنست که از عشق زاد
خوشتر از این خویش و تباریم نیست
چیست فزون از دو جهان؟ -شهرِ عشق
بهتر از این شهر و دیاریم نیست
گر ننگارم سخنی بعد از این
نیست از آن رو که نگاریم نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و وابستگی عمیق به محبوب است. گوینده بیان میکند که به عشق محبوبش افتخار میکند و از آن شرمنده نیست. او خود را در دام عشق احساس میکند و زندگیاش وابسته به لحظات با محبوب است. شاعر تشبیهات زیبایی به کار میبرد و از احساساتی همچون شگفتی، سرور و کمنظیری در عشق صحبت میکند. همچنین، او به نوعی به بیقدری خود در جهان اشاره میکند، اما در عین حال، عشق را بالاتر از هر چیز دیگری میداند و زندگیاش را بیمعنا بدون آن تصور میکند. در نهایت، او به مفهوم عشق و وابستگی به محبوب میپردازد و مطرح میکند که زندگیاش بر اساس این عشق شکل میگیرد و هیچ چیز دیگری برایش اهمیت ندارد.
هوش مصنوعی: من کاری ندارم و به همین خاطر عاشق تو هستم و از این عشق هیچ شرم و عیب و نقصی حس نمیکنم.
هوش مصنوعی: وقتی که شیر غمت مرا گرفتار کرد، هیچ چیز دیگری جز همین شیر شکار برایم وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در این دریا چه گوهر زیبایی وجود دارد! که ما همچون امواج، آرامش و ثبات نداریم.
هوش مصنوعی: من در کنار دریاِ تو زندگی میکنم و با اینکه در کنارت نیستم، هنوز هم به عشق تو غرق در حالت مستیام.
هوش مصنوعی: اشکم را بر روی میتی نذر میکنم، چرا که از شراب هیچ تاثیری بر من باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: اگر از آسمان باده تو را به من برسانند، منت هیچ فردی را تحمل نخواهم کرد.
هوش مصنوعی: شراب تو از کوه آرامش میآید، ایرادی به آن نگیرید زیرا من آرامش ندارم.
هوش مصنوعی: من همچون خورشید، فرمانروایی میکنم بر جهان، هرچند که سرباز و جنگجو ندارم.
هوش مصنوعی: من از مصر شکر را به سمت روم میآورم، هرچند هیچ شتربان و کاروانی ندارم.
هوش مصنوعی: هرچند در این دنیا مقام و موقعیتی ندارم، اما از مشکلات و دردسرهای بیمورد آزاد هستم.
هوش مصنوعی: در کنار خیابان تو جایی برای زندگی من وجود ندارد، زیرا بدون تو هیچ راهی برای عبور و گذر من نیست.
هوش مصنوعی: من مانند شکر با گل تو آمیختهام، بنابراین جای تعجب نیست اگر احساس خاری در خود نکنم.
هوش مصنوعی: جهان به سمت تو میچرخد و همه چیز در حال حرکت به سوی توست، جز ما که دور تو میگردیم.
هوش مصنوعی: خود من کسی است که از عشق به وجود آمده، و بهتر از این هویتی که از عشق شکل گرفته، هیچ هویت و نسبی برای من وجود ندارد.
هوش مصنوعی: چه چیزی از دو جهان بیشتر است؟ - هیچ چیزی بهتر از شهر عشق نیست، اینجا و جهانی که در آن هستیم.
هوش مصنوعی: اگر بعد از این چیزی نخواهم گفت، به این دلیل است که عشق و محبوبم در زندگیام وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.