گنجور

حاشیه‌گذاری‌های حبیب سعادت

حبیب سعادت

با سلام و احترام در بیت آخر مصرع اول به این صورت صحیح است

خمش کنم که خمش به بپیش هشیاران

که خلق خیره شدند و خیالشان افزود

حرف ب قبل از پیش اضافه گردد

 


حبیب سعادت در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سی‌و دوم:

با درود واژه بگلربک در دیوان تصحیح شده مرحوم فروزانفر هم به همین صورت آمده  و از نظر معنایی هم درست است.

حبیب سعادت در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۷:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵۸:

با سلام و درود به رهروان عشق و آگاهی

حضرت مولانا به زیبایی تمام تضاد بین مسیر نور و آگاهی را در برابر گمراهی ،جهل و خودخواهی مقایسه میکند. و مسیر نور و عشق را با همه سختی ها و چالشها را به لطف و برکت حضرت حق همرا با شعف و شور و زنده بودن حقیقی بیان میکند بطور یکه شداید و سختیها برایشان هموار میگردد مسیر چون گلزار. و در مقابل حرکت در گمراهی، وابستگی به نفسانیات ، کجروی ها و خود خواهی ها را ضلالت و نیستی میداند و چون حرص و زیاده خواهی برایشان تمامی ندارد هر چند به جاه و مقام یا مالی دست پیدا میکنند به رضایت درون و آرامش  دست نمی یابند و چون مردگانی بر دار اند که ادای زنده بودن را دارند

حبیب سعادت در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴۷:

حضرت مولانا شب و مقام شب را به زیباترین شکل توصیف کرده است. شب زمانی ست که غوغا های روز تمام شده درگیریهای مادی و ذهنی فروکش کرده و تاریکی شب حجابی بر زرق و برق دنیا کشیده و در این آرامشی که ایجاد شده فرصتی ست که با خود و خدای خلوت کنیم و با حضرت حق به راز و نیاز بنشینیم و در این خلوت سرا که تجلی خداوند به بهترین و وسیعترین شکل ممکن که همانا درخشش کواکب و ستارگان است و عظمت هستی خود را نمایان میکند به عبادت و ستایش معشوق بپردازیم

حبیب سعادت در ‫۲ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۶ خرداد ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵۷:

در باب معنای چُرُش که در ابیات دوم و چهارم آمده به عملیاتی اطلاق میشده برای تهیه شیره انگور. در قدیم که تا ۵۰ یا ۶۰ سال گذشته ادامه داشته،حوضچه هایی را در باغات انگور در یک جای مرتفع میساختند که در پایین آن خروجی لوله مانندی وجود داشته در داخل این حوضچه ها شاخه های تر درختان را قرار می دادند و خوشه های انگور را روی آنها میریختند و سپس گروهی با پاهای برهنه انگورها را می‌کوبیدند که معمولا با نوعی رقص و هماهنگی همراه با خواندن شعر بوده است آب انگور از لابلای شاخه ها به کف حوضچه و از خروجی به دیگ بزرگی که در زیر آن اتش روشن بوده می ریخته و به شیره تبدیل میشده است. امیدوارم توضیح فوق در درک بهتر غزل مفید واقع شود.

حبیب سعادت در ‫۲ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۶ خرداد ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵۷:

با سلام و درود 

در بیت چهارم مصرع اول 

اندر چرش جان آ گر پای همی کوبی

پیام به مخاطب است و بنظر میرسد در مصرع دوم

که ادامه آن است( تا غوطه خوری یکدم در شیره بسیارم ) صحیح است.

حبیب سعادت در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۰۸:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۹۵:

با درود و احترام به نظرات عزیزان. دیوانگی به معنای حرکت جوش و خروش و دلدادگی است و لنگر عامل توقف و ایستایی و در جا زدن است. مولانا قدرت عشق و دیوانگی از این نوع را میگوید و توانایی آنرا در پاره کردن و گسیختن زنجیرهای رکود و خمودگی و حرکت و شناور شدن در دریای عشق.

حبیب سعادت در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۰۸:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۹۵:

البته آنگونه که داریوش عزیز مرقوم کرده اند بسکلد به معنای پاره کردن و گسیختن باشد، همانگونه که در غزل آمده درست است.

حبیب سعادت در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۰۸:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۹۵:

با درود و احترام به نظرات عزیزان. اگر به مفهوم شعر نگاه کنیم دیوانگی همان جوش و خروش و دلدادگی و حرکت است و در مقابل لنگر عامل سکون و ایستایی و رکود است. حضرت مولانا اشاره دارد که این دیوانگی زنجیرهای خمود و ایستایی را از هم پاره میکند و ترا در دریای عشق الهی شناور میکند. بنظر میآید بگسلد به مفهوم شعر نزدیکتر است.

حبیب سعادت در ‫۳ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۵ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۱۶:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰۰:

انسان همواره دچار غم و رنج است از آنچه که دارد و آنچه که ندارد. غم زیاده خواهی از خصلتهای آدمی ست. غم وصل ،درک و کسب آگاهی زر واقعی است. مولانا دعوت میکند که غم های دنیوی و مادی را رها کرده و رهایی از این وابستگی ها را حرکت در مسیر آگاهی و عشق میداند و این غم است که ارزشمند است و تو راه به منزل مقصود میرساند. در این مسیر لازم است که از اولیا و بزرگانی که این راه را طی کرده اند کمک گرفت . از کسانیکه تو را از هدفت دور میکنند لازم است دوری جویی. آدمی تا در این مسیر پخته نگردیده و طی طریق نکرده است همواره در خطر تاثیر پذیری از کسانیست که با آنها نشست و برخاست دارد و درگیر مسایل مادی و نفسانی هستند. خود را از این وابستگی ها رها کن . از رنجهای سنگین هواهای نفسانی و تعلقات پاک کن تا بتوانی سبکبال در این مسیر قدم گذاری