گنجور

حاشیه‌گذاری‌های محمد حسن ارجمندی

محمد حسن ارجمندی 🌐

شاعر و نویسنده
دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی


محمد حسن ارجمندی در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۲۱:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵:

این غزل از معدود غزل‌هایی است که تمام مصراع‌ها، هم‌قافیه هستند.

 

محمد حسن ارجمندی در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۲۱:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴:

سغراق(/saqrāq/)  یعنی کوزه شراب که گردنی باریک دارد.

 

محمد حسن ارجمندی در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۲۱:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳:

در بیت 

گل کرد بلبل را ندا کای صد چو من پیشت فدا..... حارس بدی سلطان شدی تا کی زنی طال بقا

طال بقا زدن عبارتی است که برای آفرین و درود گفتن و ثناگویی دیگران به کار می‌رود. البته معنی آن «بردوام باشید» است اما مجازاً برای خوشایند خاطر ممدوح از این عبارت استفاده می‌شود که در این بیت، گل به بلبلی که به کمال(ظاهری یا باطنی) رسیده است، می‌گوید حالا که از نگهبانی(حارس) به مقام پادشاهی رسیده‌ای، نیاز نیست به خوشآمد دیگران سخن بگویی. 

 

محمد حسن ارجمندی در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۹:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳:

در بیت 

سرسبز و خوش هر تره‌ای نعره زنان هر ذره‌ای.............کالصبر مفتاح الفرج و الشکر مفتاح الرضا

الصبر مفتاح الفرج یعنی بردباری کلید گشایش کارها است.

 الشکر مفتاح الرضا یعنی سپاسگزاری از خدا کلید رسیدن به خشنودی است.

 

محمد حسن ارجمندی در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۹:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳:

خواندن مصراع دوم این بیت 

می‌دان که سبزه گولخن گنده کند ریش و دهن.............زیرا ز خضرای دمن فرمود دوری مصطفی 

به این صورت است: مصطفی فرمود: دوری کنید از خضرای دمن. 

فرمود:«دوری!»، مصطفی

 

محمد حسن ارجمندی در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۹:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳:

در بیت 7، واژه بوالعلا کنایه از عالم‌نمای جاهل است.

 

محمد حسن ارجمندی در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۸:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰:

در بیت

باغ و گلستان ملی اشکوفه می‌کردند دی............زیرا که بر ریق از پگه خوردند خماران ما

در مصراع دوم به نظر می‌رسد به جای «بر ریق»، باید کلمه «ابریق» باشد. زیرا هم وزن رعایت می‌شود هم ابریق به معنای آبریز یا کوزة شراب است و با خماران تناسب دارد.

 

محمد حسن ارجمندی در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۶ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۲۲:۲۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۰:

دل زنده می‌شود به امید وفای یار..................جان رقص می‌کند به سماع کلام دوست 

سماع در این بیت از یک سو از ریشة سمع(شنیدن) است که با کلام تناسب دارد و از سوی دیگر با رقص ایهام تناسب دارد. زیرا همانطور که می‌دانیم سماع، نوعی رقص صوفیانه است.

 

محمد حسن ارجمندی در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۶ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۲۲:۲۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۰:

دل زنده می‌شود به امید وفای یار.................جان رقص می‌کند به سماع کلام دوست 

سماع در این بیت از سویی از ریشة سمع (شنیدن) است که با کلام متناسب است از سوی دیگر با رقص ایهام تناسب دارد. زیرا همان طور که می‌دانید سماع گونه‌ای از رقص است.

در ویکی پدیا سماع این چنین توصیف شده است:

سماع به نوعی از رقص صوفیه شامل چرخش بدن همراه با حالت خلسه برای اهداف معنوی گفته می‌شود. سماع پیشینهٔ کهن تاریخی داشته و پس از اسلام موافقان و مخالفانی نیز در این دین پیدا نموده‌است یا به عبارت دیگر سماع از به حرکت درآمدن گروه شیفتگان تحت تأثیر آوای دف و نی و تنبور و شعرهای آهنگین است.

 

محمد حسن ارجمندی در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۶ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۲۲:۲۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹:

صبح می‌خندد و من گریه کنان از غم دوست.........ای دم صبح چه داری خبر از مقدم دوست 

سعدی شب را به گریه زنده نگاه داشته است و با آمدن صبح(خندیدن صبح) از او خبر از آمدن یار می‌گیرد. اما گویی خبری از یار ندارد و  قرار نیست یار تشریف‌فرما شود لذا در بیت دوم باز خطاب به صبح می‌گوید:

بر خودم گریه همی‌آید و بر خنده تو....................تا تبسم چه کنی بی‌خبر از مبسم دوست 

حال سعدی به حال خود در فراق دوست گریه می‌کند و اینکه صبح آمده و یار نیامده است. گریه کردن سعدی بر خندة صبح یعنی بر آمدن صبح. او تمام شب را به این امید بیدار مانده که یار باز اید و چون صبح رسیده و یار نرسیده، گریان است. او در مصراع دوم بر صبح نهیب می‌زند که «ای صبحی که از خنده‌های دوست(مبسم دوست) بی‌خبری و خبری برای من از او نیاورده‌ای، چرا می‌خندی؟ 

 

 

محمد حسن ارجمندی در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۶ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۲۱:۴۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:

دل عشوه می‌فروخت که من مرغ زیرکم...............اینک فتاده در سر زلف چو دام اوست

 

عشوه در شعر سعدی و حافظ گاه به معنی دروغ است. در مصراع اول این بیت سعی می‌گوید:

«دل دروغ می‌گفت که من مرغ زیرکی هستم که به دام کسی نمی‌افتم.»

 

محمد حسن ارجمندی در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۶ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۹:۵۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱:

چو در میانه خاک اوفتاده‌ای بینی.......... از آن بپرس که چوگان از او مپرس که گوست 

 

در مصراع دوم این بیت، «است» به قرینه لفظی حذف شده است و در واقع چنین است:

از آن بپرس که چوگان است، از او مپرس که گوست 

 

محمد حسن ارجمندی در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۶ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۹:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱:

تا در بیت 

حقیر تا نشماری تو آب چشم فقیر................که قطره قطره باران چو با هم آمد جوست 

معنی مبادا می‌دهم و فعل تحذیری است. یعنی «مبادا آب چشم فقیر را ناچیز بشماری.»

 

محمد حسن ارجمندی در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۶ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۹:۴۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷:

در بیت

خود گرفتم که نظر بر رخ خوبان کفر است............من از این بازنگردم که مرا این دین است 

عبارت «خود گرفتم که» مترادف عبارت امروزی ماست که می‌گوییم:«گیریم که چنین است» یا «گویی که چنین است.»

 

محمد حسن ارجمندی در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۶ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۹:۴۳ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در مباهات و نکوهش حسودان:

در بیت 

من عزیزم مصر حکمت را و این نامحرمان.................غر زنان برزنند و غرچگان روستا

غرزن به معنی زن بدکاره است و غرچه به معنی مردزن‌نما است.

 

محمد حسن ارجمندی در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۶ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۹:۴۲ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در مباهات و نکوهش حسودان:

بلابغی در بیت زیر به معنی یعنی بدون سرکشی و بدون شک
 

بر سر همت بلا فخر از ازل دارم کلاه..............بر تن عزلت بلا بغی از ابد دارم قبا

در مصراع اول نیز بلافخر یعنی بی‌آنکه بخواهم دم از فخر و برتری خود بزنم.

اصطلاح کلاه‌داری هم به معنی صاحب منصب و جایگاه و اعتبار بودن است.

 

محمد حسن ارجمندی در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۶ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۹:۳۳ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در مباهات و نکوهش حسودان:

خاقانی در بیت 

 

درع حکمت پوشم و بی‌ترس گویم القتال...............خوان فکرت سازم و بی‌بخل گویم الصلا

 

دو جمله معترضه به کار برده است. القتال عبارتی است که جنگجویان در میدان جنگ سرمی‌دادند و دشمن را به مبارزه می‌طلبیدند. خاقانی در مصراع نخست در حالی که جوشنی(درع) از حکمت به تن دارد، حریفان را به مبارزه می‌طلبد.

جملة معترضه دوم الصلا است، عبارتی که عرب برای دعوت کردن دیگران به سر سفرة خود بیان می‌کردند. عبارتی مشابه «بفرمایید غذا». او در مصراع دوم مدعی است که چنان سفره(خوان) رنگارنگ و پرنعمتی از اندیشه فراهم آورده است و با سخاوت تمام آن را در اختیار دیگران گذشته و همه را به این سفره دعوت می‌کند.

 

محمد حسن ارجمندی در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۶ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۹:۲۸ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در مباهات و نکوهش حسودان:

شه طغان عقل را نایب منم، نعم الوکیل..................نوعروس فضل را صاحب منم نعم الفتی 

شه طغان یا طُغان‌شاه از حاکمان سلجوقی خراسان بود.(ویکی پدیا). 

نایب هم به معنی وکیل و معاون پادشاه است. خاقانی در مصراع اول می‌گوید: من بهترین وکیل پادشاه عقل هستم و در مصراع دوم فضل را به نوعروسی تشبیه کرده است که بهترین همسر(صاحب یا مصاحب) برای او خاقانی است و نعم الفتی نیز به معنی بهترین جوان یا بهترین جوانمرد است. یعنی «بهترین کسی که می‌تواند مصاحب فضل باشد و آن را در بر بگیرد و با آن مانوس باشد و از آن سخن بگوید، من هستم.»

 

محمد حسن ارجمندی در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۶ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۹:۱۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶:

سعدی در دو بیت آخر این غزل به اصطلاحاتی قرآنی «ضَلَالٍ مُبِینٍ» و «ماء معین» اشاره می‌کند که بارها در سوره‌های قرآن مجید آمده است. 

برای نمونه در آیه 54 سوره انبیاء آمده است: قَالَ لَقَدْ کُنْتُمْ أَنْتُمْ وَآبَاؤُکُمْ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ

ابراهیم گفت: همانا شما خود و پدرانتان همه سخت در گمراهی بوده و هستید.

 

محمد حسن ارجمندی در ‫۲ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۶ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۹:۱۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵:

سعدی در غزلیاتش بسیار به مفهوم «تسلیم» اشاره کرده است. او گاه در برخی از غزل‌ها از ابتدا تا پایان، تسلیم را فریاد می‌زند. تسلیم در نظر سعدی به معنای نداشتن اختیار نیست او عاشقی است که با اختیار امور خویش را به یار می‌سپارد. تسلیم یکی از مراحل متعالی سلوک عارفان است که در آن جایگاه به همه چیز از دوست خشنودند و یار نیز از انها خشنود.(رَضِیَ اللَّهُ عَنهُم وَرَضوا عَنهُ(آیه119 سوره مائده) و بیت آخر این غزل بر تسلیم دلالت دارد:

سعدیا تن به نیستی درده....................چاره با سخت بازوان اینست

 

۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode