گنجور

حاشیه‌ها

امین کیخا در ‫۵ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۴۰ دربارهٔ رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۱۰:

پیشتر فکر میکردم تفنگ بخاطر ریخته گری و در قالب کردن لوله اش تفنگ نامیده شده و از این لغت تبنگ باشد ولی گویا از تف به معنای حرارت و یا صدای تیر است ( ژرفای فارسی ناصر انقطاع) . در خوزستان عربهایمان به تفنگ، تفک هم میگویند و باور دارند نامگذاری از روی صدایش بوده است .

امین کیخا در ‫۵ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۵۰ دربارهٔ رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۸:

این خله به معنای تیغه ی پاروی کشتیرانی است که با ان مسیر حرکت کشتی را تعیین میکردند این لغت ریشه ی واژه ی خلبان است .

حسین جباری در ‫۵ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۱۰ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱ - عهد قدیم:

جدا زیبا بود.
فقط ای کاش میدونستیم تاریخ سرودن هر غزل کی بوده.

حسین جباری در ‫۵ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۴۷ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳ - گوهرفروش:

سلام،
1. اینکه بعضی ها میان میگن به جای فلان کلمه فلان ت بهتر نبود، دقیقا هدفشون چیه؟ عبارتوهدفشون چیه؟ احترام به خالق اثر واجبه، اونم استادی همچون شهریار، دقت کنید لطفا.
2. به نظرم اینجا جای اظهار فضل و نوشتن آثار ما نیست، اینجا باید نظرمون رو راجع به این اثر بگیم و نه بیشتر.
3. این غزل یه دونست، تکراری نداره، تا ابد هم موندگار خواهد بود.
4. درود بر محسن جاوشی که جوونها رو با اشعار مولوی، حافظ، سعدی، وحشی و سایر بزرگان آشتی داد.

مرزبان در ‫۵ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۶:۴۱ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۱ - در توصیف کابل و مدح نواب ظفرخان:

ای جهان روشن ز خورشید خراسان شما
ای جهان روشن ز خورشید خراسان شما
ما سری داریم زیبد ؟ گوی چوگان شما
لعل ها میریزم از چشمم ز هجران شما
تا یرویم همچو گل من در بدخشان شما
زانچه در پای عزیزان پیشکش می افکنند
ما سری آورده ایم از بهر چوگان شما
سر به دوش اورده باری با گلابش شسته ایم
گو بغلطد همچو گو این سر بمیدان شما
من به پا میرم به پا میر و سمنگان شما
در بهشت است انکه میمیرد به یمگان شما
ای بتان بلخ و فرخار و خجند و سغد و وخش
قبله ما باد یارب کافرستان شما
کوز خالی در ره بادیم و نالان شما
جام پر اندر کف مستیم و گریان شما
جان ما بویی از ان گلهای بستان شما
شام ما روشن ز خورشید درخشان شما
ای سرآغاز همه بر گرد رودان شما
نیست مارا را داستانی غیر دستان شما
شیشه گردون شکسته طفل شیطان شما
برده از افلاکیان دل حسن خوبان شما
یا کنار رود امو یا به خوارزم است و بلخ
اصل هر شخصی که مینازد به ایران شما
انجهان داران که در اسطخر و الوندند و شوش
مهدشان جنبانده روزی جمله دستان شما
بندگی بایست مارا گر خداوندی کنید
ما دوباره زنده از سامان و اشکان شما
ای هماره حقتان بر گردن ایرانیان
شاهنامه جاودان مدح سپاهان شما
ای نیاکان شهان فرزند نیکان شما
انسوی دانوب و دجله شهسواران شما
سنگی اندازید روزی طفل چوپان شما
شد بنای هندسه انداز طفلان شما
جان دانش را ز بو سینا معطر کرده اید
بوی بوریحان دمیده از گلستان شما
بامدادان گرنه خورشید از خراسان سر زند
شام هجرانست عالم بی خراسان شما
بلخ و گردیز و هرات و قندهار و سغد و مرو
هرکجا هستید جانم برخی جان شما
ما همه یک روح و یک هستی و یک جان و تنیم
امده بیرون سر ما از گریبان شما
گر چه شام ما سیاه و تیره و تاریک بود
روز ما روشن از ان خورشید تابان شما
خاک پاییم و اگر گردی بر ان خاطر نشست
بو که ننشیند دگر گردی به دامان شما
گرچه در سامان ما غیر از پریشانی نبود
داده ایران را سرو سامان سامان شما
گرچه چندی بی جهت بر خود پرستی ها گذشت
همچو چنگ افتاده اینک سر به فرمان شما
داغدارام همچو لاله در گلستان شما
کلبه ای در سینه دارم پر ز احزان شما
هان رفیقانم درنگی تا بگریم چند لخت
چون برادر کشته بر ان ملک ویران شما
غرق خون غلطیده ام من با شهیدان شما
کودکان در بند دیدم با اسیران شما
هر کجا دیدم مزاری غرب بودم یا به شرق
یادم امد از مصیبتهای دوران شما
هرکجا خاکیست با داغ عزیزان شما
میچکد خونابه ام از نوک مژگان شما
نوح در کام نهنگم زهرو اشکم در گلو
چند پاکوب وزغ برگرد نهران شما
دیده سلجوق و سبکتین و غز و چنگیزیان
من جگر خاییده دهری زیر دندان شما
غورباغه زادگان رقصیده بر خاک شهان
جا گرفته روبهان جای دلیران شما
زردهشتی کو که بر بختی نشیند خطبه خوان
تازه گرداند به یک خطبه ایمان شما
کعبه ای کو تا بزاید شاه مردانی دگر
تا که یسنا و گهان خواند ز قران شما
بار بر بختی نهاده امده با افتاب
خانمان تا غرب برده اول انسان شما
خوانی از جنت فرو گسترده بر روی زمین
رود سند و زند رود ابشخور خان شما

راه ابریشم سپرده دوره گردان شما
خار و خس از ره سترده ساروانان شما
تا شما مانند گل دانش فشانده همچو بو
من کمر بسته به خدمت گرد افشان شما
بوده در بند شما از رستگاری خوشترست
یوسفی گم کرده ام اینجا به زندان شما
خسته ام دارد به قیل و قال شیخ و دانشش
گر خورشت معرفت ناخورده از خوان شما
یک برشت از هندوانه بلخ مهمانم کنید
تا شوم شیرین زبان پهلوی خوان شما
رودکی چنگی بزن تا پای کوبم یک دو دست
بوی جوی مولیان اید ز سامان شما

ای صبا با اهل ما گو در بخارا و هرات
در سپاهانیم والله پریشان شما
تیره و تار است دنیا بی فروغ رویتان
روشنای عالم از خورشید رخشان شما
این جهان سرد است و تاریک است و ناپاکست و تار
نیست دنیا را فروغی بی خراسان شما

امین کیخا در ‫۵ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۵۶ دربارهٔ رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۴:

اینکه بوزینه هم ابوزنا است هم جای تردید دارد به نظرم بوزینه هم از پوزینه یا پوزنه است که در فرهنگها به همین معنا امده است و به معنای موجود پوزه دار باید باشد .

امین کیخا در ‫۵ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۳۸ دربارهٔ رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴۳:

نغل اینجا همان آغل است که جای دام است . اما نغول از نی + غول را هم داریم که به معنای بسیار گود است . در خوزستان هنوز غیل یا قیل در لری و قول در دزفولی به معنای گود بکار میروند .

علی در ‫۵ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲:

سلام. من تمام حاشیه‌هایی که دوستان و اساتید نوشتند رو نتونستم بخونم به دلیل محدودیت زمان. اما دوستی به نقل از استادی در همین صفحه نوشته بود که بجای «عشق نداشت» باید «تاب نداشت» بیاد. در ظاهر این حرف منطقی به نظر میرسه. ولی از اونجایی که شعر در وصف آفرینش آدم سروده شده، و همچنین از اونجایی که ملائکه در آسمان نقطه متناظر حیوانات در دنیای مادی هستند (طبق اصول عرفانی)، حافظ در اینجا به برتری آدم بر ملائک اشاره میکنه. بر چه اساسی؟ بر این اساس که انسان میتونه دیگری رو بیش از خودش دوست داشته باشه. این عشق جایگاهی بین خدا و فرشته‌ست. فرشتگان گفتند: آیا مخلوقی را به دنیا میاوری که در آن خون بریزد و فساد کند؟ (عقل می‌خواست که...) در واقع فرشتگان اینجا استدلال اتوماتیک و فاقد عاطفه میارن. در سطح حیوانی و نباتی. خدا میگه: من چیزی دانم که شما ندانید (دست غیب امد و بر سینه‌ی نامحرم زد).
بنابراین ناصحیح نیست اگر بگیم عشق نداشت. و حتی اگر بگیم تاب نداشت، احتمالا خیلی از نیت شاعر فاصله میگیریم.

امین کیخا در ‫۵ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۲۴ دربارهٔ رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۳۷:

از لغت کرانه واژه ی اکراین به معنای کرانه ی دور را داریم ( از کتاب ریشه ی یابی علی نورایی ) . که نام کشور اکراین است . لغت اتریش هم به معنای کرانه ی شرقی است به آلمانی و به معنای کرانه ی شرقی سرزمین شارلمانی میباشد .

امین کیخا در ‫۵ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۲۱ دربارهٔ رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۳۶:

مرج اینجا باید مرز باشد که معرب نگاشته شده است . مرج در افغانستان به معنای فلفل است . مرج عربی به معنای آمیختن است و مریج همان آمیزه می باشد .

فرهنگ در ‫۵ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۱۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۶:

به اجرای بسیار زیبای بانو مهدیه محمد خانی با ساخته موسیقی دان فاخر حمید متبسم گوش فرا دهید تا از زیبائی دو صد چندان این شاهکار سعدی بزرگ بهره فراوان ببرید.

امین کیخا در ‫۵ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۱۷ دربارهٔ رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۳۵:

انبودن به معنای آفرینش باید از انبوشتن و انباشتن و لایه لایه و نسپه نسپه سر هم کردن انسان باشد و مجازا آفرینش و نشات معنا گرفته است .

امین کیخا در ‫۵ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۱۲ دربارهٔ رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۳۴:

ستا به معنای ستایش در آذری سون savan است که اینهم لغتی ریشه دار میباشد

امین کیخا در ‫۵ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۱۰ دربارهٔ رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۳۲:

نجس در پهلوی ژیژ بوده است و در لرستان هنوز ژیژو به معنای نجس میباشد . پلشت و پلید و پلنگ و blot انگلیسی به معنای لکه همه همریشه هستند به معنای لکه دار هستند و ناپاکی را میرسانند .

امین کیخا در ‫۵ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۰۳ دربارهٔ رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۷:

اینکه واقعا ریشه ی فرسنافه چیست جای دقت کردن است . تقریبا در بیشتر زبانهای هندی اروپایی شب یک لغت cognate و همریشه است و تقریبا این همریشگی تا سانسکریت هم دیده میشود naktam به معنای شبانه است در سانسکریت و در لاتین nox .و night و nacht و . باید این فرسناف فارسی هم واژه ای در خود داشته باشد که با این گروه همپیوسته باشد ولی نیازمند نگاه تیز دانایایی است . به نظرم اینکه فرسناف شب فرستادن نافه برای دوستان بوده درست نمی نماید و عامیانه باید باشد این ریشه شناسی .

امین کیخا در ‫۵ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۳۴ دربارهٔ رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۴:

کریز koriz به معنای تولک یا بی پر شدن پرندگان است . در میان بازها یک رنگ ویژه هم داریم که معمولا با باز شنیده میشود و آن خشین است باز خشین نوعی باز بوده سپید گراینده به کبود .

امین کیخا در ‫۵ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۲۲ دربارهٔ رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۹:

بجز لت به معنای پاره واژه ی rek به معنای پاره در زبان تاتی آذربایجان را هم داریم .

امین کیخا در ‫۵ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۱۸ دربارهٔ رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۶:

مندل شاید همین مندیل یا سربند مردان باشد که واژه ای عربی است و در خوزستان هم بکار میرود . در انگلیسی سربند را tulbent از تول لری و کردی به معنای پیشانی و سرهم تولبند به معنای پیشانی بند بکار میبرند . tulipe هم به معنای لاله بخاطر نماد های پیچیده ای که به لاله میمانند و در تولبندها هست از همین لغت گرفته اند .( از etymology on line )

امین کیخا در ‫۵ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۰۶ دربارهٔ رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۳:

باندام درست معنای organised میدهد .

امین کیخا در ‫۵ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۰۱ دربارهٔ رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۰:

شلک باید همان شل باشد که گل است . لغت شلگیر که تویی پلاستیکی گلگیر خودرو است هم بتازگی ازش ساخته شده است .

۱
۲۲۴۵
۲۲۴۶
۲۲۴۷
۲۲۴۸
۲۲۴۹
۵۵۲۱