گنجور

حاشیه‌ها

امید مقدم در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۳۸ دربارهٔ عبید زاکانی » عشاق‌نامه » بخش ۳۰ - در خواب دیدن عاشق معشوق را:

پس از نالیدن و فریاد و زاری بدو گفتم ز روی بیقراری

این شعر ظاهر به پایان نرسیده و من جسارتا بخاطر تنها دلم یک بیت به آن اضافه میکنم که:

که ای جانم بیا نابود گشتم

درغمت ناگه اسیر و پود گشتم..

امید مقدم در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۱۶ دربارهٔ عبید زاکانی » عشاق‌نامه » بخش ۳۲ - مناجات:

چه کم گردد خدایا از خدائیت چه ...

در واقع جناب عُبید باشروع این بیت خدارا طبق حدیث مشهور همه چیز را برای تو آفریدم و تورا برای خودم سوگند میدهد؛  و عشق زمینی را پلی برای رسیدن بحضرت حق میداند‌..چه که این بیت  در کل با نوعی سوگند شروع میشود..

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۵۸ در پاسخ به فرانک بختیاری دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هشتم در شکر بر عافیت » بخش ۲ - حکایت:

سلام 

باتوجه به ابیات قبلی  وحاشیه های محمد ضیا و نگار که مغز (پیه دماغ)  که کنایه از خردوهوشیاری انسان است را به عنوان قوه بصیرت وتمییز وتشخیص چاه از راه بقول سعدی در نظر بگیریم و در صورت عدم استفاده از آن مانند این است که چشم تو را بسته باشند  حالا معنی بیت مورد نظر ،  به اعتقاد بنده میشه :

اگر تو شاکر قوه بینایی یا بصیرت وهوشیاری خودت نباشی واز اون در تشخیص مسیر زندگی بهره نبری پس با اون فرد چشم پوشیده  چه فرقی داری

شاد باشی

امید مقدم در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴:

در آلبوم جان عشاق استاد شجریان حق مطلب و حس و لحن در خوانش بزیبایی رعایت شده بطوریکه شنونده کاملا شعر و مفهوم را درک می کند.هرچند پیانوی استاد معروفی ام کمک بسیاری دراین فهم کرده. 

فرانک بختیاری در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۴۰ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هشتم در شکر بر عافیت » بخش ۲ - حکایت:

سلام میشه در مورد مفهوم بیت زیر توضیح بدین؟

تو گر شکر کردی که با دیده ای

وگرنه تو هم چشم پوشیده ای

 

,,شاهرخ کاظمی در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰:

وجز عرفان انسان راهی نداره

تمام مکافات زندگی, مادی حذف

خداوتد, از زندگی, است

وانسان ذهنی به سمت نابودی

خودش, وتمام زمین پیش میره

مولوی یک فیلسوف حکیم وعارف

بود, وتقلید از, او عین وارستگی

وسعادت است

,,شاهرخ کاظمی در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰:

سلام

یک مثل من می, زنم

قلب انسان در شبانه روز

صد, هزار بار می زند درهر

دقیقه 5 لیتر خون پمب, می کند

ولی, یک متخصص قلب, فقط, می

تواند, بگوید, در, باره قلب, خیلی

نمی, داند, عظمت علمی مسئله

مورد, نظر است

ولی, ما مردم عادی, هم چیزی 

در باره قلب نمی دانیم

ولی همه حکیم هستیم

چون به منظمی, قلب, ما کار 

می, کند, کی, این کار, را می کند

یک هوشیاری, که کل عالم هستس را

می,, چرخاند, پس, اصل ما ان هوشیاری

یا جان یا زندگی, است. یا خداوند

پس, ما ب القوه امتداد, خداوند هستیم

به فعل در آوردنش باید, روی خودمان

کار کنیم وبه صفات خداوند, مزیین

بشویم آنموقع دلمان باز بازتر

می شود, ومرکز, عدم پیدا می

کنیم شاید, یک لحظه به خداوند

زنده شویم

کمیل دهقانی در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۵۶ در پاسخ به حامد دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » گلهٔ یار دل‌آزار:

بنازم

آینهٔ صفا در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۴۲ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۹۱ - بیان آنک هر حس مدرکی را از آدمی نیز مدرکاتی دیگرست کی از مدرکات آن حس دگر بی‌خبرست چنانک هر پیشه‌ور استاد اعجمی کار آن استاد دگر پیشه‌ورست و بی‌خبری او از آنک وظیفهٔ او نیست دلیل نکند کی آن مدرکات نیست اگرچه به حکم حال منکر بود آن را اما از منکری او اینجا جز بی‌خبری نمی‌خواهیم درین مقام:

کریم زمانی در «شرح جامع مثنوی معنوی» می‌نویسد:

«شَهِ شیرین زفان» اشاره است به سلطان العارفین حضرت بایزید بسطامی، که از او نقل است «آدمی، عارف نشود مگر آنکه هر تارِ مویش چشم گردد » (مثنوی مولوی معنوی ، ج 5 ، ص 193)

اوات سیف در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۳۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶:

انگار که نیستی ...

چوهستی خوش باش

یعنی تا درغفلت به سر ببری به برزگی وجود خودت و یکی بودنت با خالقت آگاه نباشی خودتو سرکوفت میزنی که من به چه دردی میخورم ؟یا اصلا کاش به دنیا نمی آمدم!!!! ولی وقتی آگاه شدی که کیستی شادی هایت شروع میشوند و فهم این نکته که جهان هستی تاثیر پذیر از وجود توست همیشه شادهستی و در هر جمعی قرار بگیری انرژی تو، اون جمع رو هم شاد میکنه پس چو هستی خوش باش که امواج این خوشی که از تو ساطع میشه  سرایت کننده است.

شهناز ولی پور هفشجانی در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۴۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۴ - آغاز داستان خسرو و شیرین:

به تیر از موی بگشادی گره را ...

تیر او ان چنان دقیق بود که می توانست گرهی را که بر زلف کسی زده شده بود باز کند و می توانست حلقه زره را نشانه بگیرد زره حلقه حلقه است از این رو در ادبیات فارسی مو به آن تشبیه می شود.

زره مویی که مژگانش ره خنجرگذاران زد

شهناز ولی پور هفشجانی در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۴۱ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۴ - آغاز داستان خسرو و شیرین:

و گر کس روی نامحرم ببیند همان در خانهٔ ترکی نشیند

مصرع اول: اشاره به معاشرت نامشروع با زنان دارد

همان: همچنین. اگر از مصراع دوم حذف شده.

مصرع دوم اشاره به روابط نامشروع با غلامان دارد.

شهناز ولی پور هفشجانی در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۳۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۴ - آغاز داستان خسرو و شیرین:

ز بهر جان درازیش از جهان شاه ...

جان درازی: طول عمر

پادشاه برای آن که فرزندش عمر طولانی داشته باشد جلوی ظلم و تعدی را در مملکت خویش گرفت

شهناز ولی پور هفشجانی در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۳۸ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۴ - آغاز داستان خسرو و شیرین:

ز پرگار زحل تا مرکز خاک فرو خواند آفرینش‌های افلاک

زحل ششمین سیاره از سیارات منظومه شمسی ، دارای حلقه ای نورانی و زیبا.  منظور از  پرگار زحل فلک زحل است. کلا پرگار زحل مجاز از اوج آسمان است در مقابل مرکز خاک که این دو ترکیب مجاز از کل جهان است.

شهناز ولی پور هفشجانی در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۳۴ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۴ - آغاز داستان خسرو و شیرین:

بُدی گر خود بُدی دیو سپیدی به ...

بیدبرگ: نوعی پیکان شبیه برگ بید

شهناز ولی پور هفشجانی در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۳۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۴ - آغاز داستان خسرو و شیرین:

ز دَه دشمن کمندش خام‌تر بود ز ...

کمند خسرو به دشمن تشبیه شده در خامی

خامی کمند یعنی چرم دباغی نشده خامی دشمن یعنی نادانی ارایه استخدام دارد

قبضه واحد اندازه گیری بوده که برای سلاح هم به کار می رود ظاهرا نه قبضه برای اندازه یک سلاح مجاز از بزرگی ان است و اینجا منظور بزرگی خدنگ اوست

شهناز ولی پور هفشجانی در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۲۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۴ - آغاز داستان خسرو و شیرین:

در آن آماج کاو کردی کمان باز ...

طبل زهره به خنیاگری و آوازه خوانی زهره اشاره دارد.

طبلک باز طبلی که برای فرستادن باز به شکار نواخته می شد و اینجا منظور آن است که زهره به یاری تیر خسروپرویز می آمد تا به هدف بخورد

شهناز ولی پور هفشجانی در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۲۷ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۴ - آغاز داستان خسرو و شیرین:

فصیحی کاو سخن چون آب گفتی سخن ...

سخن به اسطرلاب گفتن یعنی دقیق و سنجیده سخن گفتن در اینجا یعنی دیگران با خسرو پرویز  سنجیده و با حساب کتاب سخن می گفتند چون دانش زیادی داشت و می توانست از سخنان آنان ایراد بگیرد

شهناز ولی پور هفشجانی در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۲۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۴ - آغاز داستان خسرو و شیرین:

چو سال آمد به شش چون سرو ...

شش جهت مجاز از کل جهان

منظور آموختن آداب و رسوم ممالک مختلف است

شهناز ولی پور هفشجانی در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۲۴ در پاسخ به f دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۴ - آغاز داستان خسرو و شیرین:

با سلام پرآویز یا فرآویز به دنباله لباس و دامن گفته می شده وآن چه به لباس اضافه می شود و از آن آویزان است. در اینجا منظور محبوب بودن خسرو پرویز است که دایما در آغوش دایه ها قرار داشته و به بیان امروزی از آنها آویزان بوده

۱
۱۰۳۲
۱۰۳۳
۱۰۳۴
۱۰۳۵
۱۰۳۶
۵۴۶۱