گنجور

 
 
 
اوحدالدین کرمانی

وصل ارچه که دیده را منوّر دارد

کام دل را چو شهد و شکّر دارد

ناگاه برون جهد فراقی زکمین

صافی شده وصل را مکدّر دارد

کمال‌الدین اسماعیل

نرگس که دلش هوای ساغر دارد

بادی ز نشاط و لهو در سر دارد

در دست عصا زمدّد تر دارد

کوری بنشاطست مگر زر دارد

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کمال‌الدین اسماعیل
عراقی

نرگس، که ز سیم بر سر افسر دارد

با دیدهٔ کور باد در سر دارد

در دست عصایی ز زمرد دارد

کوری به نشاط شب مکرر دارد

مولانا

دردی داری که بحر را پر دارد

دردی که هزار بحر پر در دارد

خواهی که بیا پیش فرود آی ز خر

زانروی که روی خر به آخر دارد

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
ابن یمین

آنکس که همای همتش پر دارد

هر روز هوای جای دیگر دارد

چون بر در خانه ها مقیم است خروس

بنگر که همیشه اره بر سر دارد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه