خه خه که چو بوالعجب نگاری
یارب که چه دلفریب یاری
در بزم چو کبک در خرامی
در رزم چو باز در شکاری
در میدان است گوی حسنت
وقتست که می کنی سواری
سوگند خوری که بی تو شادم
سوگند مخور که استواری
ای روی نکو بسی نمانده است
تا هر چه بتر برویم آری
در کار تو من چنین و آنگه
هر دم گوئی که در چه کاری
ای شمسه نیکوان چه گویم
تا خاطر خویش بر گماری
بر من شمر ار نباشدت رنج
تا کی دو سه بوسه شماری
نی نی غلطم مرا بحل کن
تو بوسه کم بها نداری
با صبر ضعیف و عقل سستم
هر دم گوئی بر وی خواری
ای عقل بپای تا چه مرغی
وی صبر بیار تا چه داری
گر بی خبری ز من عجب نیست
کز خوی خودت خبر نداری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت محبوبی میپردازد که در مجالس و جنگها جلوهای خاص دارد. شاعر از احساسی عمیق و کشش به این محبوب سخن میگوید، بهگونهای که او را در هر جا حتی در میدان جنگ به عنوان یک زیبایی خیرهکننده میبیند. همچنین، شاعر به ناپایداری زندگی و گذرا بودن لحظات اشاره میکند و میگوید که تا وقتی محبوب در کنار او نیست، خوشحالیاش سرگرمکننده نیست. در نهایت، شاعر به خود یادآوری میکند که ممکن است محبوب از حال او بیخبر باشد، در حالی که او خود را درگیر احساساتی عمیق میبیند.
هوش مصنوعی: ای وای، چه زیبایی دارد آن چهرهی حیرتانگیز! پروردگارا، این یار چقدر دلانگیز است.
هوش مصنوعی: در مهمانی با ناز و زیبایی همچون کبک در حال رقصی و در میدان جنگ با قدرت و تندی مانند باز به شکار میروی.
هوش مصنوعی: در میدان عشق، زیبایی تو در حال درخشش است و زمان آن رسیده که از آن بهرهبرداری کنی و از زیباییات استفاده کنی.
هوش مصنوعی: به یاد پس از جداییام از تو، قسم میخورم که خوشحالم، اما این قسم را نخور زیرا که استقامت من در برابر این جدایی واقعی نیست.
هوش مصنوعی: ای دلربا، زمان زیادی نمانده است که هر چه بهتر باشد، برویم و از آن بهرهبرداری کنیم.
هوش مصنوعی: در کار تو، من همیشه به گونهای رفتار میکنم که هر لحظه از تو میپرسم که در چه چیزی مشغول هستی.
هوش مصنوعی: ای خورشید زیباییها، چه بنویسم تا دل خود را آرام کنم؟
هوش مصنوعی: اگر تو در زندگیام رنجی برای من نگذاری، پس چرا تا این حد بوسههایت را میشماری؟
هوش مصنوعی: ای کاش تو مرا ببخشی، چون من اشتباهی کردم و بوسهی تو برایم بسیار ارزشمند است.
هوش مصنوعی: با صبر اندک و عقل سطحی، همواره احساس تحقیر بر من میدارد.
هوش مصنوعی: ای عقل، خوب دقت کن که چه چیزی در حال رخ دادن است و ای صبر، منتظر باش و ببین که چه چیزهایی در درونت وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر از حال من بیخبری، عجیب نیست چون خودت هم از حال خودت بیخبری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با نصرت و فتح و بختیاری
با دولت و عز و کامگاری
سلطان ملک ارسلان مسعود
بنشست به تخت شهریاری
دولت کردش به ملک نصرت
[...]
انصاف بده که نیک یاری
زو هیچ مگو که خوش نگاری
در رود زدن شکر سماعی
در گوی زدن شکر سواری
مه جبهت و آفتاب رویی
[...]
ما را تو به هر صفت که داری
دل گم نکند ز دوستداری
هردم به وفا یکی هزارم
گرچه به جفا یکی هزاری
هیچت غم هیچکس ندارد
[...]
روح الله با تو خرسواری
روح القدست رکاب داری
از مطبخ تو سپهر، دودی
وز موکب تو زمین، غباری
در شرح رموز غیب گویت
[...]
تا بیش دلم خراب داری
دل بیش کند ز جانسپاری
ای کار مرا به دولت تو
افتاد قرار بیقراری
دل خوش کردم چنین که دانی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.