گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سید حسن غزنوی

همه شب دوش من بیدار بودم

ندیم حسرت و تیمار بودم

ز وصل یار دلبر برنخوردم

ز هجر دوست برخوردار بودم

چو محنت کشتگان اندر تحیر

بمانده روی در دیوار بودم

همی جان کندم اندر فرقت یار

مبر آن ظن که من بیکار بودم

زسودا و ز صفرا و طپیدن

بسان مرد نا هشیار بودم

مرا گویند چون بودی چگویم

مگر بهتر شوم بیمار بودم