آخر دلم به آرزوی خویشتن رسید
و آنچه از خدای خواسته بودم به من رسید
آن مه که کرد طوفی سوی شرف شتافت
وآن گل که رفت سالی چمن رسید
دل رفته بود و جان شده منت خدای را
کان دل به سینه آمد و آن جان به تن رسید
خوش خوش گشاده بلبل مژده چو گل دهن
کان طوطی شکر لب شیرین سخن رسید
شاهی که از نهاد کمند زره درش
با تیغ آفتاب شکن در شکن رسید
نقاش صنع چهره خوبش همی کشید
بیکار شد چو کار به شکل دهن رسید
در بوستان حسنش بنگر که چون بوقت
نوباوه شکوفه ز برگ سمن رسید
گفتم ز لعلدان لبش باده چنم
چون برسمن بنفشه توبه شکن رسید
برشادی رسیدن شاهی که بر دلش
از جان ندای اذهب عنی الحزن رسید
بهرامشاه شاه که در ملک دولتش
آنها کزو به بنده مخلص حسن رسید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از کوی دوست دوش نسیمی به من رسید
کر لطف او رمیده روانم به من رسید
جانم فدای باد که از یک نسیم او
صد روح راحتم به دل ممتحن رسید
یعقوب روشنی ز قدوم عزیز بافت
[...]
آخر دلم به آرزوی خویشتن رسید
آنچ از خدای خواسته بودم به من رسید
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.